نود و هفتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

نظر عبدالناصر درباره عملیات مسلحانه علیه اسرائیل

۱۰ فروردین ۱۳۹۷ | ۱۵:۵۰ کد : ۱۹۷۵۵۷۲ کتابخانه خاورمیانه
رئیس عبدالناصر برای آغاز عملیات نظامی علیه اسرائیل در آن دوره زیاد شوری نداشت برای این که این گونه می دید که گشودن درگیری با او به معنای رویارویی با امریکا و غرب به طور کلی است، و زمان مناسب رویارویی علنی با اسرائیل نیست.
نظر عبدالناصر درباره عملیات مسلحانه علیه اسرائیل

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نود و ششم این کتاب را می خوانید:

آیا در آن مرحله روابط نزدیکی با حزب بعث هم داشتید، به خصوص که قدرت را در سوریه و عراق به دست گرفته بود؟

ما در آن موقع در کنار عبدالناصر در قضایا و موضوعات مورد اختلافی که میان عبدالناصر با بعث اتفاق می افتاد، می ایستادیم.

چرا در مصر مستقر نشدید در حالی که روابطتان با عبدالناصر خوب بود؟

حقیقتش من به مستقر شدن در مصر با توجه به عامل بعد جغرافیایی اش فکر نمی کردم. ترجیح می دادم که در راس کار جنبش در اردن یا لبنان یا سوریه باشم. اما بعد از مخفی شدنم در جریان مراسم افتتاح سد العالی از مصر دیدن کردم، و تو می دانی معنای سد العالی برای مصر و جهان عرب در آن مرحله به ویژه در سطح روابط عبدالناصر با کشورهای سوسیالیست چه معنایی داشت؛ به ویژه با اتحاد جماهیر شوروی که در مبارزه با تحریم اقتصادی تحمیل شده از سوی غرب از طریق بانک جهانی بود.

بعد از حضور در مراسم افتتاحیه تماسی تلفنی با مدیر دفتر رئیس جمهور عبدالناصر، سامی شرف گرفتم، به من خبر داد که رئیس عبدالناصر تمایل دارد مرا ببیند. البته عبدالناصر بارها از اعضای رهبری جنبش استقبال کرده بود و می دانست که من نفر اول در جنبش ملی گرایان عرب هستم، عملا دیدار با عبدالناصر انجام شد و استقبالش از من صمیمی و گرم بود.

مهمترین قضایایی که در این دیدار مطرح شد چه بودند؟

درباره موضوعات بسیاری بحث شد، در راس آنها وضعیت در سوریه بعد از جدایی بود. من تصویری از اوضاع سیاسی در سوریه و جنبش افکار عمومی سوری در آن وقت دادم، فکر می کنم صادقانه و دقیق بود و واقعا نبض افکار عمومی سوریه را که اکثرا وحدت ]با مصر[ و عبدالناصر را تایید می کردند، منعکس می کرد. به وقتش عبدالناصر خیلی متاثر شد اما احساس آسودگی بزرگی می کرد برای این که احساس کرد که خستگی و تلاشش گم نشده و بیهوده نبوده است.

موضوع دومی که درباره اش صحبت کردیم درباره بحران کار ملی گرایان عرب به طور کل بود و ضرورت خروج آن از بحرانش از طریق گشودن باب درگیری با دشمن صهیونیستی و آغاز کار عملیات مسلحانه فلسطینی، با این حال رئیس عبدالناصر برای آغاز عملیات نظامی علیه اسرائیل در آن دوره زیاد شوری نداشت برای این که این گونه می دید که گشودن درگیری با او به معنای رویارویی با امریکا و غرب به طور کلی است، و زمان مناسب رویارویی علنی با اسرائیل نیست، اما در مقابل مخالفتی نکرد و با حمایت و کمک به طرح ریزی عملیات نظامی علیه اسرائیل موافقت کرد. واقعیتش این است که من بر عبدالناصر در موضوع عملیات نظامی مسلح بر اساس پافشاری رفیق ودیع حداد بر این موضوع پافشاری کردم.

موضوع سومی که با عبدالناصر بر سر آن وارد بحث شدم موضوع یمن بود، دیدگاه عبدالناصر این بود که درگیری با بریتانیا همچنان پابرجاست و باید با بریتانیایی ها در یمن از طریق عملیات مسلحانه برخورد کرد، اما پیشنهاد داد که آغاز عملیات نظامی به شکل مطالعه شده و آرام و با باریک بینی صورت بگیرد، بر این اساس که عملیاتی برای بررسی گذشته و ارزیابی تجربه کار نظامی صورت بگیرد، و بر اساس برآوردهای اولیه، تصمیم به توسعه تجربه نظامی یا لغو آن بشود.

سه ماه بعد از دیدار اولم با عبدالناصر دیدار دیگری در حضور دو رفیق محسن ابراهیم و هانی الهندی صورت گرفت، ما در این دیدار احساس آسودگی می کردیم برای این که حداقل دو دستاورد مهم داشتیم، اول: موفقیت تجربه مبارزه مسلحانه علیه بریتانیایی ها در یمن، و دوم رفیق ودیع حداد توانسته بود حدود 40 تا 50 جوان را برای عملیات نظامی از میان شاخه های جنبش که در اقلیم ظفار کار می کردند، آموزش نظامی دهد و آنها را بسیج کند، در این دیدار عبدالناصر پیشنهاد داد که جلسه ای مشترک برای گفت وگو در موضوع کار ملی گرایان با زکریا محیی الدین و علی صبری و مشیر عبدالحکیم عامر برگزار کنیم و موعد آن هم روز جمعه بود. ما به این دیدار خیلی خوش بین بودیم و فکر می کردیم که می تواند پشتیبانی خیلی قدرتمندی برای کار ملی گرایان عرب باشد. اما به سرعت این خوش بینی از بین رفت، وقتی که این جلسه برگزار شد و در آن زکریا محیی الدین و علی صبری حضور یافتند و نشسته بودند می شنیدند، در گفت وگو کسی جز زکریا محیی الدین شرکت نکرد. بعد از این دیدار قاهره را ترک کردیم، در حالی که قدرتمندتر و منسجم تر در سطح کادر رهبری جنبش بودیم، عبدالناصر را وارد اختلافات داخلی مان نکردیم.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :