خرازی: حزبی کردن مذاکرات خیانت به کشور است

۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ | ۰۳:۵۰ کد : ۱۹۴۶۹۴۷ سرخط اخبار

صادق خرازی سال هاست که کمتر در فضای رسمی سیاست خارجی کشور حضور مییابد. هم بیماری این روزها امانش را بریده و هم شاید فرصت را به جوان ترها واگذار کرده است. البته که حضور متناسب و فعالش در تریبون‎‎های رسانه ای را نباید از نظر دور داشت، اما به هرحال خرازی نام آشنای دیروز، امروز برای نسل جوان اندکی ناشناختهتر است! عصر بیست و دومین روز بهار بود که میهمان خانه آبا و اجدادی خرازیها شدیم. یکی از نشیمن‎‎های رو به حیاط را برای گپ وگفت مان انتخاب کردیم و منتظر آمدن دکتر شدیم. متن پیش رو حاصل گپ وگفت نه چندان طولانی ما بود که صادق خرازی علیرغم روبه راه نبودن احوالاتش، با ما انجام داد.

  صحبت‎‎های هفته گذشته رهبری در جمع مادحین اهل بیت(علیهم السلام) را حتما شنیده اید! کلیت این صحبتها که اینبار با ادبیات و لحن متفاوتی بیان شد و البته سرفصل‎‎های جدیدی در جریان مذاکرات را پیش روی فضای سیاست خارجی قرار داد، چطور تحلیل میکنید؟

خدا وجود نازنین ایشان را برای همه ما و کشور حفظ کند ان شاءالله. بهطور قطع می توان گفت که بهترین موضعگیری درباره جریان لوزان، تفاهم نامه، فکت شیت یا جمع بندی لوزان را رهبری اتخاذ کردند. موضع ایشان بسیار دقیق و کارشناسانه و البته حرفهای بود. ایشان با این موضعگیری جلوی خودشیفتگیای را که معمولا بین ما ایرانیها پیش میآید، گرفتند. هنوز اتفاقی نیفتاده! اتفاق زمانی میافتد که ما نتیجه ملموس یا نتیجه قطعی را ببینیم. چه بد و چه خوب! ایشان گفتند که من نه مخالفم و نه موافق! من مترصد هستم که ببینم چه اتفاقی میافتد و براساس آن نظرم را اعلام کنم. این پیام از این جهت اهمیت داشت که در واقع ایشان سقف و کف جدیدی را برای طرف خارجی معرفی کردند. درحالیکه بعضی از مواضع، موقعیت ایران را در موضع ضعف قرار میدهد. اینکه برای هیچ تبریک میگویند، این نشاندهنده این است که ایران به این توافق احتیاج دارد! تبریک باید یک مبنایی داشته باشد. در واقع رهبری سقف و کف را مشخص کردند، سقف و کفی که با خواست و منافع ملی ایران منطبق باشد. برخی بهجای اینکه به تحلیل محتوای این بیانیه بپردازند، چنان از یکدیگر برای تبریک پیشی میگرفتند که گویی این مسئله یک دستاورد است! دستاورد زمانی تلقی میشود که ما نتیجه ملموس آن را ببینیم. با اینکه من همیشه از تیم مذاکره هستهای حمایت کردهام و در این دوره بیشتر از هر زمانی از آنها حمایت کرده ام، آن هم بهدلیل نفس کار حرفهای دوستان ما در این تیم و سابقه آشنایی من با آنها و البته قرابت‎‎های کمابیش فکریمان بوده است، اما برای کشورمان پسندیده نمیدانم که تا زمانی که ما حقوق قطعی خود را نگیریم، تا زمانی که مسیر را هموار نبینیم و راستی آزمایی ما به اتمام نرسد، روی این مسئله مانور تبلیغاتی بدهیم؛ چون این مانور تبلیغاتی شائبه نیاز ایران به این سقف را نشان میدهد. این در حالی است که ما در برخی موارد محدودیت‎‎هایی را پذیرفتهایم. در اینباره دیدگاه‎‎های متفاوتی وجود دارد. نظر من این است که حضرت آقا بهصورتی کاملا دیپلماتیک مسائلی در اینباره را مطرح کردند و حدود و ثغوری را در این مسئله مشخص کردند. ایشان همچنین تکلیف شان را با این مسیر که همه شال و کلاه کنند و برای این بیانیه تبریک بگویند نیز مشخص کردند.

بین صحبت هایتان به این نکته اشاره کردید که مانور تبلیغاتی نباید ایران را در موضع نیاز به این توافق نشان دهد. آقای روحانی پس از قرائت بیانیه لوزان در صحبت‎‎هایشان به این نکته اشاره کردند که اهمیت بیانیه لوزان و توافق هستهای برای ایران امروز بیش از هر روز است! به این معنا که ایران در این جریان تنها پای توافق هستهای نرفته، بلکه این یک سرفصل تازه برای ارتباط ایران با جهان است.

آقای دکتر! شما این سخنان آقای روحانی را با توجه به اینکه رهبری در سخنرانی خود، نیاز ایران به این توافق را فقط در موضوع هستهای محصور کردند و از سوی دیگر، طرف آمریکایی نیز مذاکره را محدود به مسئله هستهای خواند، چطور تحلیل میکنید؟

من صحبت‎‎های آقای روحانی را در تعارض با صحبت‎‎های رهبری نمیبینم! آقای روحانی رئیسجمهور است و صحبت‎‎های رئیسجمهور با رهبری متفاوت است. رهبری محدودیتی برای صحبت کردن ندارد زیرا رهبری دنیای اسلام را دارند و با یک کنش و واکنش متفاوتی صحبت میکنند، درحالیکه آقای روحانی رئیسجمهور است و رئیسجمهور بایدشأن خود را داشته باشد. در این راستا یک خاطره برای شما نقل میکنم؛ خاطرهای که از زبان رهبری انقلاب برای من نقل شده است. این خاطره مربوط به زمانی است که آقای میتران، رئیسجمهور فرانسه بود. میتران بعد از آنکه آقای رجایی به ریاست جمهوری رسید، یک پیام تبریک خطاب به ایشان نوشت. شهید رجایی در پاسخ میتران یک پیام خیلی تند و انقلابی نوشتند و در آن قید کردند که درحالیکه مردم الجزایر در خون خود میغطلند و عباراتی شبیه به این، شما به من تبریک میگویید؟! ممنون! ولی ما خون ملتها را نادیده نمیگیریم و...، پیامی با شور انقلابی فراوان که عرف دیپلماتیک چندان در آن ملاحظه نشده بود. امام (ره) مرحوم شهید رجایی را خواستند و فرمودند این صحبتها چیست که شما در پیامتان داشته اید؟! شهید رجایی گفتند ما مقلدیم! هرچه شما بگویید ما انجام میدهیم. ما که بهدنبال رهبری و راه خودمان نیستیم. ما یک مسیری را میبینیم که در آن راه میرویم. حضرت امام گفته بودند که شما رئیسجمهور هستید، شما در چارچوب ریاست جمهوریتان صحبت کنید. من رهبرم! من یک روحانی یا بهعبارت خودشان یک آخوند یک لاقبا هستم که مخاطبان من همه دنیاست! شما باید رئیسجمهور ایران باشید و در چارچوب منویات ایران و جمهوری اسلامی صحبت کنید نه در چارچوبی غیر از این.

می خواهم این نکته را عرض کنم که بادی لنگوئیج (زبان بدن)، فریم ورد ( چارچوب کلمات) و زبان آقای روحانی با دنیا متفاوت از آن چیزی است که در جایگاه رهبری عرضه میشود. آقای روحانی باید با زبان دیپلماتیک و عرف دنیا امور را پیش ببرد. این رهبری هستند که تذکرات انقلابی خودشان را به مردم پمپاژ میکنند. این یعنی دو ماموریت متفاوت!

اشتیاق نشان داده شده از بیانات آقای روحانی، ممکن است ایران را در موضع ضعف ناشی از اشتیاق قرار دهد. سخنگوی کاخ سفید در واکنش به این اظهارات در نشست خبری خود از مذاکره با ایران در موضوع هستهای یاد میکند و در اینباره اینچنین میگوید: «مذاکره ایران و آمریکا در مسئله هستهای است و تمام!»

آقــــای روحانـــــی در صحبت هایشان از آمریکاییها نام نبردند. ایشان گفتند که ما دریچه جدیدی را به نظام بینالملل نشان میدهیم. منظور ایشان این بود که اگر ما در مقوله هسته ای به موفقیت برسیم، الگوی ایران میتواند تبدیل به الگوی جدیدی در پارادایم نظام بینالملل شود. چرا؟ چون نظام بینالملل در تمام ابعاد به بن بست خورده است. مسئله کره شمالی لاینحل است، لیبی هم همینطور. پرونده عراق به جنگ آمریکا و متحدینش انجامید و صدام هم سرنگون شد. این تنها ایران بوده که توانسته مدل جدیدی از پرونده خودش ارائه دهد و با کشورهایی که در نظام بینالملل در برابرش قرار دارند، به یک جمع بندی برسد. ایران میتواند یک پارادایم جدیدی خلق کند. مفهوم صحبت‎‎های آقای روحانی هم در این مورد است. تا جایی که من خبر دارم، مواضع آقای روحانی بسیار انقلابی است. فراموش نکنیم که اولین افرادی که در بحث اتمی، پرونده ایران را دنبال کردند، همین تیم آقای روحانی بودند. من با این دوستان در آن موقع همراه بودم و میدیدم که چه اتفاقاتی در آن دوران افتاده است. آقای ظریف نقل میکردند که در یک موضوع نه چندان مهم در جریان مذاکرات، آقای روحانی اصرار داشتند که باید به گونه دیگری پیش بروید! رهبری هم اصرار ایشان را فهمیده بودند و البته بسیار تحسین کرده بودند. رهبری هم فرمودهاند که من به این تیم اعتماد دارم.

آقای روحانی یک فرصت برای کشور است. با وجود اینکه ما در زمینه‎‎هایی با هم اختلافنظر داریم، اما ایشان در این مقطع برای کشور یک نعمت است. کاری که ایشان انجام داد، دیدگاه‎‎های خارجی در خصوص ایران را تغییر داده است. آقای روحانی وارث بدبختی‎‎های بسیاری بود! روزی که آن آقا در سازمان ملل میایستاد و تسبیحش را در دستش میچرخاند و میگفت بچرخ تا بچرخیم! آن روزی که گفت این تحریمها کاغذپارهای بیش نیست، نمیدانست که سند بدبختی کشور را امضا میکند! آقای متکی، وزیر خارجه ما در جلسه شورای عالی امنیت ملی گفت که این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل نمیرود. دکتر ولایتی از ایشان پرسید که از کجا می دانید؟ متکی در جواب گفت که ما در اینباره کار کردهایم. سه روز بعد پرونده به شورای امنیت رفت و البته تصویب هم شد. این درحالی بود که تیم وزارت خارجه میگفتند پرونده اصلا به شورای امنیت نمیرود و اگر هم برود، تصویب نمیشود. یعنی اینها این قدر در تصمیمسازی خام بودند! وقتی که بحث هولوکاست را کنار بحث‎‎های دیگر مطرح میکنند، معلوم است که جامعه جهانی که خون از لب آنها میچکد و در برابر جنایت‎‎های مختلف ساکت هستند، خوشحال از وجود دولتی در ایران میشدند که قدرت بازدارندگیاش پایین است.

یکی از مهمترین محورهایی که در سخنان رهبری به آن اشاره شد، لغو یک روزه و همهجانبه تحریمها بود. در اینباره تحلیل‎‎های متفاوتی وجود دارد. شما این مسئله را چگونه میبینید؟

رهبری با فرسایشی شدن مذاکرات بهشدت مخالفند! همینطور چند مرحله شدن مذاکرات را نیز قبول ندارند چون معتقدند که به آمریکاییها اعتمادی نیست. تجربهای که از 40 سال صنعتی شدن ایران وجود دارد، دقیقا همین را میگوید. ما در تمام مراحل، وقتی با اینها به توافق میرسیم، تازه دعواهایمان شروع میشود. آنها روی یک مجموعه کار میکنند و ما روی یک مجموعه دیگر! بنابراین رهبری یک دغدغه اینچنینی نسبت به این جماعت دارند. من فی الواقع دیدگاه ایشان را تحسین میکنم. ایشان نمیخواهند روی نسیهها کار کنند! آنها همواره نشان دادهاند که هربار بهسمت آنها رفتهایم، چند قدم عقب رفتهاند. هربار که با آنها دست دادهایم، این دست دادنمان بیمفهوم بوده است. نشانه‎‎های این مسئله هم کم نیست. درباره آزادسازی گروگان‎‎های آمریکایی در لبنان، آمریکاییها پیغام دادند که قدم مثبت، قدم مثبت میآورد، ولی در اولین فرصت بدترین رفتار را داشتند و سرباز لبنانی را در هواپیمایش، بههمراه خانوادهاش پودر کردند و سوزاندند. این نشاندهنده این است که همه مباحث باید روی نقطه آ قرار بگیرد. در نقطه آ که از یک برنامه سه ماههای شروع میشود، دوطرف باید گام‎‎هایی بردارند. همان برنامهای که ما در قطعنامه 598 هم اجرایی کردیم. قرار شد که طرف ایرانی و عراقی تا فلان روز، فلان امور را اجرا کنند. اما از روز پذیرش قطعنامه تا روز اجرا چیزی حدود دو ماه به طول انجامید. بهنظر من ما درباره اجرای این سند توافق، یک ضریب امنیتی و یک منطق همکاری مشترک و البته یک محیط همکاری مشترک که در آن همه چیز مشخص باشد، باید تعریف کنیم. اگر چنین فضایی مشخص نباشد، در یک بازیای به دام میافتیم که این هیچ نقش و اهمیت بیرونی نخواهد داشت.

این شامل چه حوزه‎‎هایی میشود؟ آیا می توان بحث‎‎های نظارتی را هم در همین راستا تعریف کرد؟

این یک بحث دیگر است. برخی از مقامات آمریکایی در این چند روز خودشان را لوس کردند و بسیار بزرگتر از دهانشان صحبت کردند! درحالیکه ما خیلی شفاف به میدان آمدهایم و آمادگی مان را اعلام کردهایم. چیزی که حضرت آقا مطرح میکنند، دو چیز است؛ یک اینکه دو طرف در روز تفاهم باید مشق هایشان را ارائه کنند. بهعبارت دیگر اینکه دو طرف در یک روز و یک لحظه کلیدهایشان را بزنند. اگر ما میخواهیم 24.5درصد را به 3.5درصد تبدیل کنیم، آنها نیز باید قطعنامه‎‎های شورای امنیت و شورای حکام را بهصورت ایجابی لغو کنند تا مسئله، حل و فصل شود. نکته دیگر بحث نظامی قضیه است. ما هیچ آمادگیای نداریم که آنها به موشک‎‎های ما، تاسیسات نظامی و مواردی از این دست نظارت داشته باشند. گرچه متاسفانه این زیر فصل هفت منشور، قید شده است. اما بهنظر من این غیر قابل قبول است که آنها بخواهند تا با الگوهای خارج از عرف به موقعیت ما هجوم بیاورند و شرایط جدیدی را ایجاد کنند.

درخصوص اجرایی شدن قطعنامه 598، گفتید که طرفین تا اجرایی شدن مواد توافق کاری با هم نداشتند. در اینباره اما شرایط بهگونهای است که طرف آمریکایی هیچ ضمانت اجرایی به ایران نداده و همه چیز را منوط به راستی آزمایی با معیارهای ویژه خود کرده است. در این راستا بحث راستی آزمایی قابل توجه است. شرایطی که برای راستی آزمایی ایران در نظر گرفته شده است، بیش از حد محکم بهنظر میرسد. بهعبارت بهتر اینکه دست طرف ایرانی در این محور بسیار بیشتر بسته شده است. تحلیل شما از این شرایط چیست؟

چیزی که من از آقای ظریف شنیدهام این است که هیچ اجازهای برای نظارت بر مواضع حساس  و موشکها داده نشده و نمیشود. این بحث شامل دو مقوله جداست.

امتیازاتی که در خصوص تاسیسات فردو داده شده، گواهی بر این ادعا نیست؟ تحویل سوخت مصرف شده، تعلیق فردو و...؟

اولا که فردو هنوز فعال است و اقدامی در راستای الغای آن صورت نگرفته است. نکته بعد در خصوص تحویل سوخت مصرف شده است. در اینباره این ادعا وجود دارد که از هر هزار کیلو سوخت مصرف شده، میتوان یک بمب اتم ساخت! مبتنی بر همین ادعاست که اسرائیل و آمریکا میخواهند سوخت مصرف شده تحویل مراجع بینالمللی شود. حتی نیروهای فنی ایرانی و آمریکایی به جهت همکاری‎‎های تحقیقاتی، وارد مذاکره شدهاند و طرف آمریکایی ابراز تمایل کرده که در ایران به تحقیقات مشغول شود. این در حالی است که آنها در زمان‎‎های قبل حتی حاضر نبودند که امتیاز راه اندازی یک سانتریفیوژ به ایرانیها بدهند. اما رویکرد تیم جدید و رهبری مذاکرات توسط آنها باعث شد که 5000 سانتریفیوژ داشته باشیم. کل تاسیسات ما در همه نقاط برای انجام کارمان تعدیل شده است. ما در تمام قسمتها تعدیل داریم، اما تعطیل نداریم!

واقعا شما فردو را تعدیل شده میدانید؟!

بله! فردو را از این جهت تعدیل شده میدانم که هنوز میتواند به کارهای تحقیقاتی خود ادامه دهد. حتی گفتهاند که ما به شما در راه اندازی فردو کمک میکنیم! این یک گام مهم است. حتی آمریکاییها گفتهاند که اگر سخاوتمندانه با انتقال تکنولوژی به ایران برخورد میکردیم، ایران در این وضعیت نبود. مهمترین اصلی که اینجا برای نظام فراهم شد، مشروعیت یافتن تلاش‎‎های هستهای ایران بود.

این نخستینباری بود که ایران بهصورت رسمی حق فعالیت هستهای دارد!

بله. همه گفتند و نوشتند که این حق رسمی ایران است. ثانیا اینکه همه پروژه‎‎های صلحآمیز خودش از جمله همکاری با سازمان‎‎های انرژی اتمی دولت های مختلف را ادامه دهد. این یعنی کشورهایی که قبلا همواره از تحریم و موارد اینچنینی صحبت میکردند، امروز آماده کار با ما هستند. منتها در حال حاضر به صراحت این مسئله را بیان نمیکنند و چندی به طول میانجامد. این یک واقعیتی است که خیلیها به آن وقعی نمینهند. من بهخاطر دارم که آقایان در ترکیه پذیرفتند که همه چیز را بدهند و سوخت داخلی بگیرند. اما رهبری اجازه چنین کاری را ندادند و آقای احمدینژاد هم با این مخالفت رهبری بسیار انتزاعی برخورد کردند. بالاخره مذاکره یک بده ـ بستان است!

چند سال پیش در همه جای دنیا صحبت از جنگ، تهدید و سرکوب ایرانیها و ایران بود. الان دو سال از آن ماجرا گذشته و همه جا صحبت از سرمایهگذاری، همکاری‎‎های پیچیده و فنی و به رسمیت شناختن سهم ایران است. در ژنو 2005، آخرین سفر آقای روحانی صورت گرفت. وزرای خارجه فرانسه، انگلستان و آلمان برای نشست آمده بودند. در آنجا آنها همه کلکی به ایران زدند که امتیاز بگیرند ولی خداوند کمک کرد و به برکت خون شهدا، کار ایران بهصورت نسبی متفاوت و درست پیش رفت.

شما یک زمانی در جریان همین بحث‎‎های هستهای میدیدید که مسئولین تراز اول، مبانی حقوق بینالملل را به سخره میگرفتند. من در یک جلسهای با آقای احمدینژاد، در اینباره به مشاجره پرداختم. ایشان میگفتند که ما هم کتاب‎‎های حقوق بینالملل را میخوانیم و حقوق دان میشویم! من در پاسخ ایشان گفتم که شما الحمدلله نابغه هستید! ایشان از این عبارت من ناراحت شد و گفت که من رئیسجمهورم، شما حق ندارید با من اینگونه صحبت کنید! منتها من به ایشان گفتم که این مواضع و فشارهای شما ایران را به شورای امنیت میبرد! ایشان به رهبری گفته بودند که فلانی در جلسه آمده و روح جلسه را متشنج کرده است. البته بعدها هم دیالوگی بین من و رهبری صورت گرفت که مشخص شد نظر ایشان در اینباره چیست. آقای احمدینژاد و تیمش اینچنین فکر میکردند و ایران را به شورای امنیت بردند. درآمدن از شورای امنیت هم کار بسیار سختی است. دلیل اینکه مذاکرهکنندگان ما در یک فرآیند اینچنینی جلو می روند، تاوان گذشته است. در این امر تردید نکنید. ما در آن زمان مذاکره نمیکردیم. ما یک پیام می بردیم و یک پیام میآوردیم. بیشتر نقش مسنجر داشتیم. درحالیکه امروز تیم مذاکره کننده، به واقع در حال مذاکره است. این تیم چند روز به گفتوگو میپردازد، پس از آن به ایران میآید، مشورت میکند و دوباره برای ادامه گفتوگوها به محل نشستها باز میشود.

برداشت من این است که روح مذاکرات لوزان یک بده ـ بستان منطقی بود. البته آنها نباید وارد حریم‎‎های ما شوند. تذکر رهبری در اینباره هم مهم و جدی بود.

نظر دوستان من با مسئله مذاکره متفاوت است. مذاکره یک مسئله ملی است که داخلی و حزبی کردن آن یک خیانت است. هر دولتی که روی کار میآید، مسئولیت تنظیم روابط خارجی کشورها را عهده دار میشود. این در همه کشورها وجود دارد. همه هم وظیفه دارند که از سیاست‎‎های رئیسجمهورها حمایت کنند.

در آمریکا وقتی یک مسئله ملی اتفاق میافتد، همه حزبها پشت سر رئیسجمهور میآیند. در جنگ عراق، عملیات‎‎های مرزی و موارد اینچنینی، همه آمریکاییها پشت سر رئیسجمهورشان ایستادند. برخی مسائل جنبه ملی دارند و نباید به مسائل داخلی شیفت شوند. حذف این مسائل، داخلی کردن آنها و به گونه دیگر جلوه دادن آنها خیانت است. ما چشمان تیزبین رهبر را ناظر بر امور داریم. همچنین رئیسجمهور ما یک فرد متدین، صاحب قدرت، تفکر و مورد احترام جامعه است. شخص وزیر خارجه مورد اعتماد شخص رهبری است. آقا با اسم کوچک از ایشان و خانوادهاش حمایت میکنند. برخی فکر میکنند که جواد ظریف ریشه خانوادگی ندارد. ایشان از یک خانواده سنتی است که آقای جندقی کاشی، پدر همسر ایشان است. اما اینجا میخواهم بگویم که آقای جندقی کاشی کیست. وقتی مرحوم آیتالله العظمی بروجردی برای وجوهات، مبالغی کسری داشتند از آقای جندقی کاشی قرض میکردند. مرحوم بروجردی خیلی به ایشان اعتماد داشت. جواد ظریف هم از همین نسل است.

همین دلواپسها بودند که وقتی مدیریت کشور را به دست آنها دادیم، ایران را تا آستانه جنگ بردند! حالا که یک مشت انسان خادم ملت آمدهاند که به ایران خدمت کنند، آنها را خائن معرفی میکنند. باید این تیم را حمایت کرد. اگر خدایی ناکرده تیم مذاکره حس کند که ضعیف است، طرف مقابل پتک خودش را میکوبد و امتیاز را میگیرد. اگر شما فرزندانتان را برای مذاکره میفرستید، باید از آنها دفاع کنید! اصلا شما نمیتوانید از فرزندانتان دفاع نکنید. وقتی شما رزمنده هایتان را به صف اول جبهه میفرستید، باید از آنها حمایت کنید. امروز هم به همین صورت است.

ما باید از این تیم حمایت کنیم، اینها مظلوم هستند. وقتی که ما صحبت از تقوا میکنیم و عدالت را معیار آن میدانیم، باید همین گونه هم عمل کنیم.

با این وضعی که در دولت قبل در حوزه نقدینگی و یارانهگیری درست شده است، 70 میلیون کارمند برای دولت تدارک دیده شده است. 70 میلیون نقدینگی ایران معلوم نیست صرف چه اموری شده است؟ سقف و آمار فقر در تهران تکاندهنده است.

اگر ما در اینباره غیرت داشته باشیم، باید بمیریم! چرا شعارهایی داده شد که قابلیت عملی شدن آنها وجود نداشت؟ مگر زبان و ژست سیاسی رهبر ما انقلابی نیست؟ پس چرا شعارهای ایشان و کلام ایشان اندک شباهتی با شعارها و کلام این جریان نداشته و ندارد؟! سخنان رهبری تا به حال یک تنش برای ایران نداشته، یک بار باعث قطعنامه در شورای امنیت نشد! اما صحبت‎‎های این تیم، پرونده‎‎های متعددی برای ایران ساخت. صحبت‎‎های ایشان باعث شد که دستگاه‎‎های دشمن فعال شوند تا ملت بزرگ ایران را زمین گیر کنند. این موارد قابل نقل در جایی نیست و اگر بنا بر مطرح کردن آنها باشد، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود!

پرونده‎‎های ایران میراث دولت قبل برای دولت روحانی بوده است. همه با هم در تلاش هستند که این مسئله را حل کنند و در این راه این تذکرات رهبری است که چراغ راه تیم مذاکره قرار گرفته است. تصور من این نیست که روحانی و ظریف بخواهند به ایران خیانت کنند و کشور را واگذار کنند؛ به همین دلیل هم رهبری میگویند که به اینها  اعتماد دارند. اگر رهبری یک سر سوزن در این مسائل حساس، اطمینان نداشتند اجازه مذاکره به آنها نمیدادند

منبع: مجله پنجره


نظر شما :