سلاح هسته‌ای سعودی‌ها فقط برای مقابله با ایران نیست!

۳۰ فروردین ۱۳۹۴ | ۰۵:۰۹ کد : ۱۹۴۶۶۴۱ سرخط اخبار

رای تکیه، دانش پژوه روابط ایران و آمریکا و یکی از مقام های سابق امور خارجه ایالات متحده و محقق ارشد شورای روابط خارجی در یاداشتی با تیتر «سیاست خارجی جدید عربستان» به گزاره های جدید در سیاست خارجی عربستان و علل آن می پردازد. 

به گزارش «تابناک»، ری تکیه پیرامون روابط خارجی آمریکا می نویسد: ضیف شدن چتر حمایتی آمریکا، کشورهای عرب سنی و عمدتا عربستان را به احیای نفوذ خود در منطقه، واداشته است. 

وی در ابتدا بیان می کند که حمله عربستان به یمن، بازتابی از سیاست خارجی این کشور است که با اعتماد به نفس بر ادعاهای خود در خاورمیانه پافشاری می کند و حتی از نیروهای مسلح خود برای تضمین این منافع بهره می گیرد. آل سعود برای اولین بار پس از آنکه قرن ها برای محافظت از قلمرو خود و منافع منطقه ایش به قدرت های خارجی ـ اول انگلیس و بعد آمریکا ـ متکی بود، اکنون تدریجا اتکا به خود را تجربه می کند. هنوز مشخص نیست، نقش آمریکا در شکل گیری این سیاست خارجی ـ اگر چنین نقشی وجود داشته ـ چه بوده است. در حالی که این کشور پادشاهی آینده خود را تنظیم می کند، این ائتلاف ـ که زمانی اساس جهت گیری بین المللی اش به شمار می رفت ـ دیگر چندان مد نظر نیست. 

تکیه با تأکید بر اینکه قطعا آمریکا در قضیه یمن از طریق فراهم کردن اطلاعات برای سعودی ها و حمایت دیپلماتیک از اقدامات آن ها، نقش دارد، بیان می دارد: با توجه به اختلاف نظرهای دو طرف بر سر مسائل محوری نظیر نحوه مداخله در جنگ داخلی سوریه و مذاکرات هسته ای ایران، عربستان سعودی دیگر به این ائتلاف آمریکایی مقید نیست. آثار این مسأله برای منطقه ای که یک گذار خشونت آمیز را طی می کند، جدی است. 

ائتلاف غیر معمول

ری تکیه در ادامه در ذیل عنوان فرعی «ائتلافی غیرمعمول»، ادامه می دهد، اغلب فراموش می شود که تاریخ ائتلاف آمریکاـ عربستان، یک تاریخ بی فراز و نشیب نبوده است. این ائتلاف، ائتلافی طولانی است که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت. شرکت های نفتی آمریکا در کشف نفت در صحرای عربستان و تبدیل این پادشاهی به غول انرژی امروز، نقش اساسی داشتند. با این حال، همواره عناصری از ناهمگونی بین یک پادشاهی اسلامی خشک با یک دموکراسی لیبرال وجود داشته است و سعودی ها پیوسته در عزم و تعهد آمریکا درباره ثبات منطقه، تردید کرده اند. 

در ۱۹۵۸، ظهور جمهوری های تندرو و انقلاب های چریکی، بیشتر خاورمیانه را در برگرفت. پان عربیسم و نماد بارز آن یعنی جمال عبدالناصر مصر، ظهور می کرد. دولت های محافظه کار اردن و لبنان در آستانه فروپاشی بودند و نظام سلطنتی عراق عملا دچار کشمکش قدرت بود. سعودی ها آمریکا را وارد عرصه کردند تا به شکل نظامی مداخله کند؛ این همان مداخله ای است که آن ها اکنون انتظار دارند آمریکا در سوریه داشته باشد. در ۱۹۷۹، زمانی که رژیم شاه [معدوم] در ایران سرنگون شد، سعودی ها از بی تفاوتی آمریکایی ها خشمگین بودند، این خشم از آمریکا، در زمان سقوط دولت حسنی مبارک در مصر در سال ۲۰۱۱ تکرار شد. عربستان از اینکه آمریکا در کناری ایستاد و سقوط این رژیم را نظاره کرد، خشمگین بودند. 

پس از وقایع تأسف بار یازده سپتامبر، روابط عربستان سعودی با اسلام گرایان تندرو و تلاش این کشور برای ترویج نسخه خشک خود از اسلام در سراسر جهان اسلام، توجه ها را به خود جلب کرد. روابط مالی با القاعده و افراد و خیریه هایی که در عربستان مستقر بودند، منبع بحث بین دو کشور شد. 

به هر حال اختلافات در این رابطه، چندان جدید نیست، اما این ائتلاف همواره حفظ شده است. در طول جنگ سرد، دو طرف در تلاش برای جلوگیری از ورود شوروی سابق به خاورمیانه، متحد بودند. عربستان سعودی ضد کمونیسم، به اقدامات تحدید نفوذ آمریکا پیوست و اقدامات فراوانی برای تقویت حضور آمریکا در منطقه انجام داد . سعودی ها در حمایت از چریک های اسلام گرای ضد شوروی در افغانستان، نقش اساسی داشتند و به شکست دادن ارتش شوروی که یک پیروزی عمده دوره جنگ سرد برای غرب به شمار می رود، کمک کردند. 

تکیه با اشاره به نقش عربستان در کمک به انتلاف تحت رهبری آمریکا در عقب راندن صدام از کویت در سال ۱۹۹۰، نوشت در چنین مواردی و حتی جنگ با تروریسم، پادشاهی عربستان و آمریکا در مقابل یک تهدید مشترک قرار گرفتند. همه این منافع مشترک، موجب شد بسیاری از مقام های بلندپایه سعودی خواستار حفظ این ائتلاف شوند؛ هر چند در برخی موارد به عزم آمریکا تردید وجود داشت. در نهایت چنین به نظر می رسید که این دو قدرت درباره بیشتر موضوعات اتفاق نظر دارند تا اختلاف نظر. 

به زعم تکیه، امروز، بار دیگر خاورمیانه یک بار دیگر دچار دودستگی شده است و این بار اختلافات هویت فرقه ای دارند. جنگ سرد جدید عربستان ـ ایران که با حمایت آن ها از نایبان متفاوت نمود می یابد، در منطقه، ادامه دارد و در بحرین، عراق، لبنان، سوریه و به شکل برجسته تر در یمن مشاهده می شود. این بازی از بسیاری جهات، همچون بازی آمریکا ـ شوروی، یک بازی با نتیجه صفر است. ایران سرگرم تقویت دستاوردهای جدید شیعه در عراق است و همزمان رژیم بشار الاسد در سوریه و نیروهای حزب الله در لبنان را تقویت می کند. ایران همچنین از اینکه با شیطنت در حیاط خلوت عربستان سعودی مداخله کند و در صدد توسعه دیدگاه های خود در بحرین و یمن باشد، پرهیز ندارد. نیروهای سپاه پاسداران در عراق و نیروهای حزب الله در سوریه، از جمله ابزارهای ایران برای براندازی هستند. 

دور شدن از خاورمیانه

در ادامه این مطلب در زیر عنوان فرعی «دور شدن از خاورمیانه» آمده است، در حالی که خاورمیانه گذار خشونت آمیز و شکننده خود را طی می کند، به نظر می رسد آمریکا مصمم است بار دیگر درگیر مناقشات این منطقه نشود. دولت اوباما با افتخار از این رویکرد خود در قرن بیست و یکم سخن گفته است. قدرت گرفتن چین و اقتصادهای رو به رشد و رقبای سنتی در آسیا، برای واشنگتن از خاورمیانه و نزاع های کهنه آن مهم تر است. با توجه به اینکه از اهمیت نفت منطقه برای اقتصاد جهانی، کاسته می شود، به نظر می رسد واشنگتن دیگر نگران از دست دادن این منابع نیست. به این ترتیب مبازره آن با تروریسم می تواند از راه هوا و با استفاده از هواپیماهای بدون خلبان که از راه دور کنترل می شوند، دنبال شود. 

در نبود نگهبانی آمریکا، کشورهای عرب سنی، به یکدیگر می پیوندند تا جنگ سردی تازه را در خاورمیانه رقم بزنند. نوک پیمان این ائتلاف تازه را عربستان سعودی تشکیل می دهد که در پی جلب حمایت مصر است تا در برابر قدرت رو به افزایش ایران بایستد. قاهره متعهد شده از جنگ عربستان در یمن حمایت کند، و هرچند هنوز معلوم نیست این تعهد در قالب یک بازوی نظامی خواهد بود یا نه، آنچه روشن است، اینکه کشورهای سنی به تدریج به هم نزدیک می شوند تا نفوذ خود را احیا کنند. 

اما در این جنگ سرد تازه، سعودی ها ناگزیرند از ارتش خود به شیوه ای که قبلا استفاده نشده است، استفاده کنند. سعودی ها در چهار سال گذشته در دو کشور دیگر یعنی بحرین و یمن دخالت کرده اند و چنین مداخلاتی ممکن است به زودی به موضوعی روزمره تبدیل شود؛ این بدان معناست که ارتش عربستان ناگزیر است خود را به روز کند و افسرانی کارآمد تر را به خدمت گیرد. 

گزینه هسته ای

رای تکیه در نهایت با نام فرعی «گزینه هسته ای» می نویسد، بر فراز همه این تحرکات، محاسبات هسته ای عربستان سعودی قرار دارد. سعودی ها در سال های اخیر، تمایلشان را برای اینکه فناوری های هسته ای داشته باشند و حتی یک زیرساخت غنی سازی داخلی را به راه اندازند که با ایران رقابت کند، ابراز کرده اند. سلاح های اتمی ممکن است یک قدرت بازدارندگی مهم را در اختیار این کشور با جمعیت نامتراکم و ثروت قابل توجه، قرار دهد. اگر این کشور به این تسلیحات دست یابد، می تواند مطمئن باشد که قلمرو اش با مزاحمت همسایگان بزرگ تری که به نفت آن چشم دوخته اند، مواجه نخواهد شد. 

در گذشته، چتر امنیتی آمریکا، تضمین لازم را فراهم می کرد، اما این چتر دیگر ممکن است نباشد. مهم است تأکید شود که در خاورمیانه جدید، محاسبات هسته ای عربستان سعودی، ممکن است دیگر محدود به تحولاتی نباشد که در برنامه هسته ای ایران رخ می دهد. زمانی گمان می رفت سعودی ها درصدد رقابت با توانمندی های ایران هستند، اما به شکلی فزاینده، تسلیحاتی هسته ای ممکن است برای این پادشاهی ـ صرف نظر از آنچه در سمت دیگر خلیج فارس رخ می دهد ـ اهمیت پیدا کند. 

قرن بیستم برای خاورمیانه، برهه ای خونین و پرهیاهو بود و قرن حاضر احتمالا جنجالی تر خواهد بود. خاورمیانه امروز، منطقه ای با دولت های شکست خورده، رقابت های تسلیحاتی و مناقشات فرقه ای است. این منطقه این بار ممکن است دیگر از تأثیر آرامش بخش قدرت آمریکا بهره مند نباشد؛ دولت های محلی احتمالا به شیوه خود با مناقشاتشان مواجه خواهند شد. آل سعود، تصمیم گرفته تغییرات خود را در این منطقه پرآشوب داشته باشد و از نظریه دفاعی سنتی خود ـ که عمدتا به حضور آمریکا متکی بود ـ فاصله بگیرد. این کشور پادشاهی با نگاه به منطقه، می داند که دورانی سخت را پیش روی دارد.
 

کلید واژه ها: خاورمیانه آمریکا نقش


نظر شما :