ایرانی‌ها تسلیم نمی‌شوند

کمپ دیوید، دیتون، لوزان

ویلیام برنز، معاون سابق وزارت خارجه ایالات متحده در نیویورک تایمز درباره مذاکره کنندگان ایرانی می‌نویسد: «درحالی که به شدت مشغول تلاش و مردد بودند، به صورت حرفه‌ای ماهر بودند و در لوزان هیچ چیزی را واگذار نکردند.»
کمپ دیوید، دیتون، لوزان

نویسنده: توماس لیپمن*

دیپلماسی ایرانی: در چهار دهه گذشته، احتمالاً بزرگترین دستاورد دیپلماسی آمریکا پیمان کمپ دیوید و توافقنامه دیتون بوده است. کمپ دیوید توانست به جنگ دائمی میان اسرائیل و مصر پایان دهد و دیتون هم به قتل عام و جنگ در بالکان پایان بخشید. با وجود این که هر دو توافق ناقص بودند اما محصول مذاکرات پر مخاطره و سطح بالایی بودند که هیچ کدام از طرفین به تمام آن چیزهایی که می خواستند برسند، دست نیافتند و ایالات متحده هم به تمام اهدافش دست نیافت. البته که آنها به هرچه که می خواستند دست نیافتند، چون ماهیت دپپلماسی و مذاکره این است. این مسئله ای است که منتقدان توافق هسته ای ایران فراموش کرده اند.

وقتی کشورهای شکست خورده تسلیم می شوند، فاتحان ممکن است شرایط را به آنها تحمیل کنند، همانند آنچه ایالات متحده بر سر ژاپن پس از جنگ جهانی دوم آورد. آنهایی که در نبرد تسلیم نشده اند در میز مذاکره هم تسلیم نمی شوند. ایران تسلیم نشده و نخواهد شد. بنابراین آن چه که بی بی نتانیاهو و سناتور تام کاتن می خواهند، دست یافتنی نیست، برخلاف سعودی ها که خودشان را واقع گراتر نشان دادند. حتی اگر یک توافق ناقص باشد- یعنی یک طرف شکست بخورد و طرف دیگر دستاورد داشته باشد- می تواند نتایج مثبتی داشته باشد و همیشه بهتر از گزینه جایگزین است.

هنری کیسینجر این مسئله را به خوبی فهمیده بود وقتی که داشت بر سر توافق هانوی که به جنگ ویتنام پایان می داد، کار می کرد. حداقل برای آمریکا این توافق شامل خروج نیروها از هندوچین و آزادی زندانیانش از هتل هیلتون هانوی بود. اما اوضاع برای ویتنام جنوبی این گونه نبود، چون دو سال بعد استقلالش را از دست داد.

دولت لرزان و بی کاربرد از لحاظ سیاسی، بوسنی، که هالبروک فقید با آنها به توافق دیتون دست یافت، عضوی از اتحادیه اروپا بوده است که تا همین امروز نتوانسته بر تفاوت های قومی و مذهبی داخلی خود غلبه کند. اما براساس این توافق، کشتار متوقف شد، دیگر سربرنیتسا و راتکو ملادیچ قضاوت جهان در این رابطه را موجب نمی شدند و دیگر مسلمانان بوسنیایی نیاز به جمع شدن در واگن های باری نداشتند.

در کمپ دیوید، مناخیم بگین می خواست شهرک سازی ها و پایگاه های هوایی که اسرائیل در شبه جزیره سینا پس از آن که آن را در جنگ 1967 از مصر اشغال کرده بود، حفظ کند، اما شکست خورد. انور سادات هم می خواست اسرائیل متعهد شود که از تمام اراضی عربی که در سال 1967 اشغال کرده است، خارج شود، اما وی هم شکست خورد. رئیس جمهور جیمی کارتر می خواست اسرائیل در مذاکرات حسن نیت با فلسطینی ها شرکت کند، اما در این زمینه ناامید شد.

حتی در مقطعی، سادات وسایلش را جمع کرده بود تا کمپ دیوید را ترک کند. چند روز بعد نوبت بگین بود تا تهدید کند که قصد ترک مذاکرات را دارد. اما ماند، چون تبعات ترک مذاکرات بدتر بود. هردو با برخی از جنبه های چارچوب موافق بودند، اما با وجود همه تحولات منطقه ای که از آن زمان اتفاق افتاده است، اسرائیل و مصر دیگر با هم نجنگیدند.

در مورد پرونده توافق ایران، تمام کسانی که در این زمینه دخیل بوده اند می دانند که هنوز مسائل حل نشده ای باقی مانده است و همه هم می خواهند اطلاعات بیشتری از بسته لوزان به دست بیاورند. ویلیام برنز، معاون سابق وزارت خارجه ایالات متحده در نیویورک تایمز می نویسد: «در یک جهان ایده آل، هیچ گونه غنی سازی در ایران انجام نمی شود و تاسیسات هسته ای نابود می شوند، اما ما در یک جهان ایده آل زندگی نمی کنیم.» وی درباره مذاکره کنندگان ایرانی هم می گوید: «درحالی که به شدت مشغول تلاش و مردد بودند، به صورت حرفه ای ماهر بودند و در لوزان هیچ چیزی را واگذار نکردند.»

تام کاتن، سناتور جمهوری خواه تازه کار از آرکانزاس که حامی نامه مشهور  46 همکارش به ایران بوده است، در واکنش به چارچوب توافق لوزان می گوید: «این به آن بدی ای که من می ترسیدم نیست، بلکه بدتر است.» اما تمام کسانی که دیدگاهی مشابه وی دارند در پیشنهاد هرگونه گزینه جایگزین و یا این که توضیح دهند چرا توافقی که توسط جان کری و ارنست مونیز تهیه شده است، خوب نیست، شکست می خورند.

* نویسنده و کارشناس خاورمیانه

منبع: لوب لاگ/ مترجم: حسین هوشمند

انتشار اولیه: دوشنبه 24 فروردین 1394 / انتشار مجدد: دوشنبه 31 فروردین 1394

کلید واژه ها: کمپ دیوید توماس ليپمن ديتون لوزان توافق هسته اي


نظر شما :