عمان میانجی‌گری می‌کند؛ عربستان کارشکنی و دشمنی

۰۲ آذر ۱۳۹۳ | ۰۳:۳۰ کد : ۱۹۴۱۱۳۳ سرخط اخبار
شاید بین کشورهای همسایه، سیاست ها و حتی دولت ها تغییر یابند؛ اما آنچه ثابت می ماند همسایگی است، زیرا پیشینه های تاریخی و جغرافیایی آن ها به همگونی های فرهنگی و عرصه های مشترک اقتصادی و حتی به بسیاری از مسائل سیاسی نیز کشیده می شود. در حال حاضر، دو الگوی عمانی و عربستانی در این زمینه در سطح منطقه قابل مشاهده است که هر یک دارای ویژگی های خاصی است.
 

به گزارش «تابناک»، روزنامه «البناء» لبنان با انتشار مطلبی به بررسی الگوی رفتاری دو کشور عربی منطقه خاورمیانه، یعنی عربستان و عمان پرداخته و این سؤال را مطرح می کند که کدام یک از این دو الگو، در عمل به نفع منطقه بوده و می تواند گرهی از مجموعه مسائل در هم تنیده خاورمیانه باز کند. 

در این مطلب آمده است: شاید بین کشورهای همسایه ، سیاست ها و حتی دولت ها تغییر یابند؛ اما آنچه ثابت می ماند همسایگی است، زیرا پیشینه های تاریخی و جغرافیایی آن ها به همگونی های فرهنگی و عرصه های مشترک اقتصادی و حتی به بسیاری از مسائل سیاسی نیز کشیده می شود و مجموعه ای رو به تکامل با مؤلفه های به هم تنیده را تشکیل می دهد. پایین ترین سطح از اقتضائات نظام همجواری، «همزیستی مسالمت آمیز» است که در سطوح بالا تر به «همکاری»، «همگرایی» و «اتحاد» می رسد. 

در انطباق این مفهوم برای منطقه ما در خاورمیانه، می توان گفت ما در اینجا به رغم مرزهای مشترک و پیشینه های تاریخی و جغرافیایی و شباهت های فرهنگی، هنوز به یک «نظام منطقه ای» دست نیافته ایم. علل متفاوتی در این خصوص وجود دارد که قصد پرداختن به آن را نداریم، ولی در یک نگاه کلی به ملاحظات اقتصادی و اختلافات سیاسی و نگاه ایدئولوژیک و نیز وجود برداشت های اشتباه از یکدیگر مربوط می شود. همه این ها مانع جدی در مسیر دستیابی به یک نظام منطقه ای در خاورمیانه حتی در پایین ترین سطوح است. 

در این منطقه علاوه بر طرف های اصلی نظیر ایران و عربستان، طرف های مستقلی نیز وجود دارند که برای حفظ روابط خوب با همه طرف ها تلاش می کنند. نمونه برجسته بخش دوم، دولت پادشاهی عمان است. در منطقه خاورمیانه که در تاریخ جدید خود متحمّل چالش هایی بوده و همچنان عرصه ای برای بروز بحران های مختلف است، مهم ترین مسأله برای بازیگران، شناخت منافع و تعیین بهترین راه ها در جهت حفظ ثبات و رفع بحران ها در منطقه است. 

بی شک در این میان اختلافاتی میان طرف های اساسی در منطقه وجود دارد که آن هم امری طبیعی است، زیرا از اختلاف میان دیدگاه های آنان نشأت می گیرد؛ اما به هرحال پرهیز از این اختلافات برای این طرف ها سخت بوده و دشوار تر از آن، رسیدن به توافق بر سر مسائل مورد اختلاف است. 

اما آیا وجود چنین حالتی لزوما به معنای نابسامان تر شدن اوضاع در این شرایط است؟ ضرورتاً خیر! زیرا ابزار ها یا مکانیز هایی وجود دارد که طرف ها در منطقه می توانند برای خروج از این وضعیت خطیر یا دست کم ممانعت از افزایش تنش ها از آن بهره گیرند. از نمونه های این ابزار ها یا مکانیزم ها، اتخاذ عقلانیت سیاسی، دیپلماسی، بازتعریف مفاهیم در منطقه و نیز درس گرفتن از اشتباهات گذشته است. 

از این نقطه نظر، ایران ـ به عنوان یکی از طرف های اساسی در منطقه ـ همواره راه خروج از بحران ها را منوط به ایجاد روابط مناسب با همسایگان دانسته و خود نیز گام های مثبتی برای بازسازی این روابط برداشته و در مرحله جدید از بیش از یک سال گذشته، «تحول روابط با کشورهای همسایه» را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده است. این رویکرد مثبت ایران با استقبال بیشتر کشورهای منطقه روبه رو شد، ولی طبیعتاً برخی کشور ها در دایره نگاه محافظه کارانه خود به آن نگریسته و گفته های پیشین خود را ادامه دادند که افزایش نقش ایران در منطقه به ضرر منافع آن ها خواهد بود. 

بر این اساس، اختلافات در منطقه در دو زمینه اصلی یعنی «پرونده هسته ای ایران» و «بحران های منطقه ای موجود» ادامه پیدا کرد و این دو مسأله به چالشی اساسی تبدیل شد که برخی طرف ها و در رأس آنان عربستان سعوی که اختلافاتش با ایران معروف است، آن را محور تمام اختلافات با ایران تعریف کردند. 

در سوی دیگر، برخی طرف ها و به طور خاص پادشاهی عمان تلاش کردند تا از این چالش ها، فرصتی برای نزدیکی بین دیدگاه ها در منطقه بسازند. پادشاهی عمان در سال های گذشته تلاش های بسیاری برای پایان دادن به اختلافات موجود در منطقه در چهارچوب «دیپلماسی میانجیگری» انجام داده است. این کشور از این طریق موفق به کسب اطمینان تمامی طرف ها شده و در جدید ترین اقدامات، توانست میزبان گردهمایی سه جانبه (ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا) برای بررسی پرونده هسته ای ایران در یک ایستگاه مانده به آخرین دور مذاکرات ایران و ۱+۵ شود. 

در مقابل، با عربستان سعودی در منطقه مواجهیم که سیاست خصمانه ای را در هر دو مسأله پرونده هسته ای ایران و بحران های منطقه ای اتخاذ و تلاش کرده در چهارچوب سیاست هایی غیرحساب شده مبتنی بر خشم و واکنش های سریع و مواضع خصمانه و نظایر آن، اهداف خود را تحقق بخشد. مؤلفه های این نوع سیاست، حاصلی جز نتایح منفی در منطقه به بار نیاورده است. 

به طور مثال، پافشاری عربستان برای سرنگونی نظام سوریه و ارسال کمک های هنگفت مالی و لجستیکی به مخالفان، نقش تأثیرگذاری در ایجاد وضعیتی تروریستی که تهدیدی برای تمام منطقه است، ایفا کرد. همچنین عربستان سعودی علیرغم تلاش های بسیارش برای به ناکامی کشاندن مذاکرات میان ایران و غرب، نتوانست به اهداف خود دست یافته و تلاش هایش در تضعیف موقعیت گفت و گو میان ایران و غرب، چیزی جز متشنج تر کردن وضعیت منطقه به دنبال نداشت. 

بنابراین در این چهارچوب دو الگوی سیاستی در منطقه وجود دارد که یکی الگوی عمانی و دیگری الگوی سعودی است. صاحب الگوی اول، گام هایی جدی در راه نزدیکی میان دیدگاه ها در منطقه برمی دارد، در حالی که صاحب الگوی دوم بر وجود اختلافات گسترده میان طرف ها اصرار دارد. صاحب الگوی اول معتقد است زیان های دشمنی در منطقه برای همه سنگین است، در حالی که صاحب الگوی دوم بر مواضع خصمانه اش پافشاری می کند. صاحب الگوی اول میزبان نشست هایی میان طرف های بین المللی برای حل مسائل فیمابین می شود، در حالی که صاحب الگوی دوم به شکست تلاش ها چشم دوخته و همزمان برای پایان دادن به این اوضاع حتی با روش های غیرمسالمت آمیز، به کشورهای غربی فشار می آورد. 

به نظر می رسد این دو الگو تا حدی مورد غفلت محافل مطالعاتی و سیاسی حتی در کشورهای عربی قرار گرفته است. این دو سیاست قابلیت زیادی برای پرداختن، پژوهش و مطالعات تطبیقی دارند. با وجود آنکه اساساً تفاوت هایی در سیاست بین دولت ها وجود دارد، ناظران مسائل منطقه باید نگاه کنند، کدام یک از این دو الگو برای منطقه ما در شرایط موجود بهتر است. کدام یک پاسخگوی نیازهای منطقه برای حفظ صلح و ثبات است و کدام یک واقع گرایانه تر بوده و منافع منطقه را تضمین می کند؟ 

تاریخ منطقه ما ثابت کرده است، پیگیری سیاست های خصمانه نه تنها به نفع منطقه و ساکنان آن نبوده و ثبات آن را به خطر می اندازد، بلکه منطقه را به آوردگاه افراط گرایی و تروریسم تبدیل می کند. بر این اساس، هر قدر مسائل منطقه بر پایه الگوی دوم (الگوی عربستان سعودی) مبتنی بر دشمنی پیش رود، به همان نسبت بحران ها حاد تر شده و چالش ها افزایش می یابد. 

اما ایران در مذاکرات هسته ای به نقطه ای غیرقابل بازگشت رسیده است. حتی اگر توافق نهایی تا مهلت ۲۴ نوامبر محقق نشود، باز هم ایران پایبندی خود به دیپلماسی به عنوان بهترین راه مسالمت آمیز برای حل اختلافات را ثابت کرده و قدرت خود در آن را نشان داده است. این مثل در محافل عربی معروف شده که سیاست ایران در مذاکرات هسته ای را به سیاست «بافتن فرش» تشبیه می کنند که نیازمند صبر زیاد و مهارتی بالاست. این تشبیه درستی است، چراکه ایران در طول بیش از یک سال گذشته نشان داده که حل مسائل پیچیده تا چه حد نیازمند صبر و مهارت و خویشتنداری در چهارچوب عقلانیت و دیپلماسی فعال است و در این چهارچوب تفاوتی میان حل پرونده هسته ای و حل مسائل منطقه ای وجود ندارد.

کلید واژه ها: خاورمیانه


نظر شما :