جنگ امنيتى ايران و غرب بر سر پروژه‌هاى هسته‌اى ايران

۲۰ آذر ۱۳۸۹ | ۱۴:۳۴ کد : ۹۵۹۵ پرونده هسته ای
شکی نیست که سازمان‌های غربی نیز جنگ سری‌ای را علیه پروژه هسته‌ای ایران آغاز کرده‌اند. این جنگ از روزی که مجموعه نطنز در سال 2002 به طور علنی فعالیت خود را آغاز کرد، شروع و تا به امروز ادامه داشته است.
جنگ امنيتى ايران و غرب بر سر پروژه‌هاى هسته‌اى ايران

دیپلماسی ایرانی: ویروس استاکس‌نت بیش از آن که یک ویروس ساده کامپیوتری باشد، یک شبه مزدور یا جیمز باند الکترونیکی است که چهره دنیا را تغییر داده است. این ویروس در ژوئن گذشته کشف شد اما در حقیقت نزدیک به یک سال و نیم است که فعال است و ماموریت دارد که در برق رسانی به نوع مشخصی از محرک‌ها خلل ایجاد کند. بدین ترتیب که عملکرد محرک‌ها را به کنترل خود در می‌آورد و ضمن ایجاد تغییر در عمل‌کردشان، سرعت آنها را به اندازه‌ای افزایش می‌دهد که منفجر می‌شوند. پس از آن که به این هدف رسید ویروس جریان برق را به حالت عادی روزانه باز می‌گرداند و هر گونه آثار اختلالات الکترونیکی را پاک می‌کند.

بر اساس مطالعاتی که اخیرا انجام شده، اهداف استاکس‌نت بسیار دقیق بوده است. این ویروس محرک‌های ساخت شرکت زیمنس را که سرعتی در حدود 807 تا 1210 هرتز داشته‌اند، هدف قرار می‌داده است. این محرک‌ها جزئی از هزاران دستگاه سانتریفیوژی است که عملیات غنی‌سازی اورانیوم در نیروگاه‌ هسته‌ای نطنز در ایران را انجام می‌دهند. هدف نهایی این ویروس‌های الکترونیکی تخریب نیروگاه نطنز و اختلال در فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است.

اما آیا این ویروس توانست ماموریت خود را به طور کامل انجام دهد؟ در اکتبر گذشته رئیس جمهوری ایران اعلام کرد که این ویروس به دستگاه‌های هسته‌ای ایران یورش برده و نزدیک به 30 هزار دستگاه کامپیوتری را از کار انداخته است. در 29 نوامبر رئیس جمهوری ایران پذیرفت که این ویروس توانسته فعالیت‌های سانتریفیوژهای نطنز را از کار بیندازد. ولی تاکید کرد که این خسارت چندان شدید نبوده و نتوانسته هسته مرکزی نیروگاه را فلج کند. اما آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در 16 نوامبر اعلام کرد که نیمی از دستگاه‌های نیروگاه هسته‌ای نطنز که شامل هزاران سانتریفیوژ می‌شده در همان ابتدای آغاز به کارشان در سال 2006 از کار افتاده‌اند. دیپلمات‌های آژانس می‌گویند که ویروس استاکس‌نت عامل از کار افتادن این دستگاه‌ها بوده‌ است. کارشناسان بر این باورند که برخی کشورها به تنهایی چنین حملات الکترونیکی را ساماندهی و هدایت می‌کنند.

گفته می‌شود استاکس‌نت از منطقه‌ای در شمال تلاویو نزدیک مقر موساد و ستاد ارتش اسرائیل در یک مجموعه اطلاعاتی هدایت می‌شده است. این موضوع اگر هم صحت داشته باشد چندان دور از ذهن نیست. اهارون ب. مزدور سابق سازمان امنیت اسرائیل در این باره می‌گوید: «بیشتر افرادی که در این مرکز فعالیت می‌کنند، نوابغی هستند که در حوزه اطلاعات و امنیت اسرائیل وابسته به سازمان ارتباطات و امور جنگ الکترونیک آموزش دیده‌اند. شمار دیگری نیز در بخش پشتیبانی این مرکز فعالیت دارند.»

شکی نیست که سازمان‌های غربی نیز جنگ سری‌ای را علیه پروژه هسته‌ای ایران آغاز کرده‌اند. این جنگ از روزی که مجموعه نطنز در سال 2002 به طور علنی فعالیت خود را آغاز کرد، شروع  شد و تا به امروز ادامه داشته است. سازمان‌های امنیتی غربی برای از کار انداختن فعالیت‌های هسته‌ای ایران وحدت عمل دارند. رانین برگمن نویسنده کتاب "عملیات سری موساد" در این باره می‌نویسد: «بر سر ایران، انقلاب فرهنگی‌ای در سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل ایجاد شد که به آن «امان» می‌گویند و در موساد نیز رهبری هماهنگی با سازمان‌های امنیتی خارجی، فارغ از دوست و دشمن، وجود دارد که بر خلاف نظریه سنتی امنیتی‌شان که بدون هماهنگی با دیگران علیه سازمانی وارد عمل نشوند، وارد عمل می‌شوند.»

فرانسوا هیزبورگ، کارشناس مسائل امنیتی در این باره می‌گوید: «در فرانسه سازمان‌های امنیتی رقابت شدیدی را آغاز کرده‌اند و برای مواجه با پروژه هسته‌ای ایران همکاری‌های خود را گسترش داده‌اند.»

بارزترین همکاری میان سازمان‌های امنیتی اسرائیلی و غربی از کار انداختن نیروگاه جدید غنی‌سازی اورانیوم در کوه‌های قم است. افراییم هالیفی، رئیس سابق موساد در این باره می‌گوید: «کشف نیروگاه‌های جدید نقش به سزایی در گسترش همکاری‌های بین‌المللی برای رویارویی با فعالیت‌های هسته‌ای ایران ایجاد کرده است.»

در سال 2003 کارشناسان عکسی را مورد بررسی قرار دادند که در آن کارکنان سازمان امنیت خارجی فرانسه موسوم به «دی‌جی‌اس» بر روی جدیدترین ماهواره نظامی فرانسه موسوم به ایلیوس کار می‌کردند. این عکس‌ها را رادارهای امریکایی گرفته بودند. این ماهواره بعدا نیروگاه هسته‌ای قم را رصد کرد و اطلاعات مربوطه را به سازمان‌های امنیتی هم‌پیمان منتقل کرد و موساد توانست از اطلاعات آنها برای به روزرسانی یک مرکز هسته‌ای جدید استفاده کند.

این ماهواره همچنین توانست اطلاعات تازه‌ای مبنی بر وجود تونل‌های زیر زمینی کشف کند ولی به دلیل پوشیده بودن این تونل‌ها اهداف احداث آنها تا مدتی مخفی ماند. در سال 2007 به تدریج کشف شد که هدف از تاسیس این تونل‌ها چیست. دستگاه امنیتی فرانسه موسوم به «ام سیس» کشف کرد که در این تونل‌ها لوله‌های آلومینیومی و دستگاه‌های فشارسنج و تعدادی دستگاه‌های دیگر وجود دارد. تا مدتی هدف از وجود این دستگاه‌ها مشخص نبود تا این که به گفته یک منبع رسمی فرانسوی کشف شد که در این تونل‌ها «ایرانی‌ها تلاش می‌کنند مراکز سری تولید غنی‌سازی اورانیوم بسازند.»

در ابتدای تابستان 2009 هیئت رئیسه فرانسه تصمیم گرفت که «پرونده قم» را علنی کند. اما در همان لحظه سازمان مبارزه ضد جاسوسی ایران منابع اطلاعات‌رسانی به ام سیس را کشف و بازداشت کرد. بدین ترتیب اسرائیلی‌‌ها از ترس این که مبادا جاسوس‌هایشان لو روند از فرانسوی‌ها خواستند تا اعلام پرونده قم به تعویق بیفتد. در ماه سپتامبر و در آستانه نشست بیتسبورگ، اوباما، براون و سارکوزی در نشست مشترکشان توافق کردند که پروژه هسته‌ای قم را افشا کنند. در این ميان اطلاعات امنیتی اسرائیل از ترکیه که سال‌های طولانی مقر موساد در خارج از اسرائیل بود به خارج انتقال یافت که باعث تنش در روابط آنکارا – تلاویو شد.

در سال 2002 سازمان امنیت آلمان «بی‌ان‌دی» یک بازرگان ایرانی را که در تجهیز نیروگاه هسته‌ای نطنز همکاری داشت، بازداشت کرد. این مرد اطلاعات دقیقی را از نطنز تسلیم نیروهای آلمانی کرد. وی اسناد سری‌ای درباره پژوهش‌های نظامی هسته‌ای امضا کرده بود که نسخه‌ای از آن را در لپ تاپ شخصی‌اش همراه داشت که هر روز با خود حمل می‌کرد. یک روز پس از دیدار با ماموران بی‌ان‌دی، به این فرد پناهندگی سیاسی داده شد. اما در سال 2004 سازمان ضد جاسوسی ایران موفق شد مردی ملقب به «دلفین» را بازداشت کند که با سازمان امنیتی آلمان همکاری می‌کرد. همسر این فرد توانست به ترکیه فرار کند و لپ تاپ شخصی‌اش را با خود ببرد. ایرانی‌ها با بازداشت این فرد متوجه شدند که سازمان‌های امنیتی غربی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به هزار صفحه از اسناد سری پروژه‌های هسته‌ای ایران دست یافته‌اند که در لپ تاپ شخصی دلفین بوده است.

در سال 2005 سازمان امنیت خارجی امریکا سی‌آی‌ای به جای بی ان دی که جاسوس‌هایش را از دست داده بود، وارد عمل شد. مدیر این سازمان پروژه‌ای موسوم به «براین دراین» تعریف کرد که بر اساس آن با دانشمندان ایرانی و شماری از درجه‌داران ارشد نظامی ایرانی از طریق تماس با نزدیکانشان در خارج در لس‌آنجلس، دبی، پاریس و تورنتو تماس برقرار می‌شد. بر این اساس سی‌آی‌ای با همکاری تلاویو فهرستی از اسامی افرادی که می‌توانست با آنها همکاری کند، تهیه کرد و آنها را ترغیب کرد که به خارج سفر کنند. به احتمال بسیار علی‌رضا اصغری (یا عسگری) یکی از این افراد بود. وی در دهه 70 تحصیلات خود را در ایالات متحده تکمیل کرده بود. او در ایران معاون وزیر دفاع و مشاور محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق ایران بود. با انتخاب احمدی‌نژاد به سمت ریاست جمهوری در سال 2004 تماس با او آغاز شد. پس از سه سال اصغری پس از رفتن به ترکیه با همکاری سی‌آی‌ای و موساد ناپدید شد. اهارون ب. می‌گوید که «اطلاعاتی که اصغری با خود آورد محور اطلاعات برنامه هسته‌ای ایران بود.»

جنگ‌های امنیتی جنگ‌های به غایت خونینی هستند. موساد، سی‌آی‌ای و هم‌پیمانان آنها مجموعه‌ای از ترورها را سازمان‌دهی کرده‌اند که هدف از آن ترور مسئولان برنامه‌های هسته‌ای ایران است. ظن آن می‌رود که امریکایی‌ها قصد دارند مجموعه‌های مخالف نظام مرکزی ایران را نیز سازمان‌دهی کنند که از جمله آنها می‌توان به گروه‌های کرد، آذری و بلوچ اشاره کرد، در حالی که برخی از این گروه‌ها در فهرست سازمان‌های تروریستی امریکا قرار دارند. در سال 2007، جسد یک دانشمند هسته‌ای ایرانی موسوم به اردشیر حسن پور در حالی که با گاز خفه شده بود، کشف شد. در ابتدای 2010 مسعود علی محمدی، استاد فیزیک در تهران بر اثر انفجار یک وسیله بمب‌گذاری شده، ترور شد و در 27 نوامبر نیز خودروی دو کارشناس هسته‌ای ایرانی در تهران منفجر شد که به مرگ یکی از آنها انجامید.

در سوی دیگر این جنگ، یک جبهه آرام و صامتی وجود دارد، امریکایی‌ها در حال استخدام کسانی هستند که بتوانند محموله‌های هسته‌ای را از جاهای مختلف ایران خارج کنند، عمده این افراد از اهالی کشورهای حوزه بالتیک هستند. در یکی از این عملیات یک واسط ایرانی به تفلیس و از آنجا به گرجستان می‌رود که در آنجا بازداشت شده و به ایالات متحده فرستاده می‌شود. با همکاری گمرک امریکا با گمرک کانادا فردی به نام محمود یادگاری، دستگیر شد که قصد داشت سیستم‌های تبدیل انرژی را از طریق مالزی به تهران بفرستد.

سومین جبهه که مهمترین و دقیق‌ترین جبهه محسوب می‌شود تخریب دستگاه‌هایی است که به سمت ایران می‌روند. شرکت سوئیسی آل تینر که شرکتی با مدیریت پدری با فرزندانش است با شرکت هسته‌ای پاکستانی عبدالقدیر خان همکاری کرد و دستگاه‌های هسته‌ای به ایران فروخت. در سال 2003 سی‌آی‌ای کوچکترین فرزند تینر را به استخدام خود در آورد. او به ایران پمپ‌های خلاء فروخت که مورد استفاده در سانتریوفیوژ است که در حقیقت یک دستگاه تخریبی است که توسط کارشناسان هسته‌ای امریکا ساخته شده است.

چهارمین جبهه در جنگ دیپلماسی امریکا است. نمایندگان وزارت امور خارجه امریکا به سراغ کشورهایی مثل چین می‌روند که شرکت‌هایشان با ایران تعمال دارند، آنها تلاش می‌کنند این شرکت‌ها را قانع کنند که از همکاری با ایران دست بکشند.

با این حال تلاش‌هایی که برای متوقف ساختن برنامه‌های هسته‌ای ایران انجام می‌شود همان طور که اولی هیانونن، بازرس سابق آژانس بین‌المللی هسته‌ای ایران می‌گوید، باعث نمی‌شود که ایران از فعالیت‌های هسته‌ای‌اش دست بردارد. تلاش‌های ایران برای راه‌اندازی مراکز غنی‌سازی در مکان‌های سری برای گمراه ساختن غرب دلیلی بر این ادعا است. برخی در کاخ سفید بر این باورند که آن چه مهم نیست جزئیات برنامه‌های هسته‌ای ایران است. اما شبکه‌های جاسوسی تلاش می‌کنند به آنها بفهمانند که اگر ایران بخواهد بمب هسته‌ای تولید کند ظرف چهار روز می‌تواند به این کار دست بزند.

نویسندگان: هنری گرشون و ونسان جوویر خبرنگاران روزنامه فرانسوی لو نوفیل ابزرواتور
منبع: الحیات        


نظر شما :