اتومبیل‌ها، کابل و بانک‌ها

۳۰ آذر ۱۳۸۷ | ۱۴:۲۵ کد : ۳۴۴۸ سرخط اخبار
یادداشتی از توماس فریدمن در روزنامه نیویورک تایمز
اتومبیل‌ها، کابل و بانک‌ها
اگر طی حیات رسانه­ای ام چیزی یاد گرفته باشم، این است که، موضوع زمانی که از اصل دور بیافتید – واقعیت اصلی در یک واقعه- با مشکل رو به رو خواهد شد. باراک اوباما باید پس از آنکه برای ریاست جمهوری قسم خورد، سه تصمیم بسیار بزرگ اتخاذ کند. – این تصمیمات بر روی کارخانه های اتومبیل سازی، شهر کابل و بانک ها است- و ما باید امیدوار باشیم که این تصمیمات را با تکیه بر اصل این مسائل اتخاذ خواهد کرد، یعنی همان واقعیت اصلی وقایع. چراکه هستند بسیاری که سعی می کنند خاک به چشمان وی بپاشند.
 
اولین مسئله این است که آیا وی دتروید[1] را از مخمصه نجات خواهد داد؟ واقعیت اصلی در مورد دیتروید چیست؟ مدیران کارخانه های اتومبیل سازی به شما خواهند گفت که مشکل، بحران موجودی حساب ها، بیمه های اجتماعی، هزینه های بازنشستگی و اتحادیه ها است. درست است، تمام اینها واقعیت دارد. اما واقعیت اصلی این است که مدت زمانی بس طولانی است که دیتروید اتومبیل های زیادی می سازد که بسیاری از مردم نمی خواهند آنها را بخرند. جنرال موتورز در یک اعتراف هفته گذشته اذعان داشت که ما چندین بار اعتماد شما را با تولیدات کم کیفیت و طراحی های ملامت بار از بین بردیم.
 
طی این سال ها، مدیران شهر دتروید بارها اعلام کرده بودند که ما اتومبیل هایی را می سازیم که مردم خواهان آن هستند. علت اینکه آنها امروز با مشکل رو به رو شده اند همین است. شغل آنها این است که اتومبیل هایی را تولید می کنند که مردم نمی دانند که آنها را می خواهند اما وقتی می بینندشان، مانند دیوانه ها می خرند. اگر شرکت اپل، آیپاد را تولید نمی کرد من با واکمن سونی خودم روزگاز خوشی را سپری می کردم اما امروز بدون آیپادم نمی توانم زندگی کنم. من نمی دانستم که تا این اندازه به آیپاد احتیاج داشتم اما اپل این موضوع را می دانست. این همان اتفاقی است که در خصوص تویاتای دورگه من نیز افتاد.
 
جان کسسا، یکی از کارشناسان اتومبیل یکبار به مدیران دیتروید اعلام کرد که آنها از آرامانگراهای افراطی به عملگراها و پس از آن به مباشر تبدیل شده اند. من باید بگویم که آنها امروز از مباشر به مامور کفن و دفن تبدیل شده اند. اگر آنها حاضرند که چند آرمانگرا را به جمع خود راه بدهند، می توانند پول ساز شوند و اتومبیل هایی را بفروشند که مردم می خواهند آنها را بخرند. در چنین شرایطی من می گویم که بهتر است به این کارخانه ها کمک شود. من نمی خواهم ببینم که کارخانه های اتومبیل سازی دیتروید نابود می شوند. اما اگر همه آنها می خواهند برای مدتی طولانی اتومبیل های خود را کفن و دفن کنند باید بگویم که بهتر است اجازه دهیم طبیعت به کار خودش ادامه دهد.
بعد از دیتروید، آقای اوباما با مسئله ای به نام افغانستان رو به رو است. مواظب خودتان باشید. شرایط بر علیه ما است. چراکه بسیاری از افغان ها، دیگر نمی خواهند سیاست های ما را بخرند و حتی نمی خواهند گوش به سیاست های همپیمان ما، دولت حامد کرزای بسپارند. این واقعیت اصلی در افغانستان است.
 
دلیل اصلی اینکه کمک مالی دولت به عراق نتیجه بخش بود این بود که عراقی ها با تفنگ ها و زندگی های خودشان به پای صندوق های رای رفتند. عراق در شرایط کنونی ورشکست نخواهد شد چرا که بسیاری از عراقی ها آنچه را که ما در آنجا می فروشیم می خواهند: یعنی آزادی از افراط گرایی. این واقعیت اصلی است و در حال حاضر من چنین شرایطی را در افغانستان نمی بینم. بنابراین نگران کابل هستم.
 
اما شاید مهمترین نکته ای که ما همچنان از رسیدگی اساسی به آن سر باز می زنیم و در واقع واقعیت اصلی است، بانک های ما باشد. آنچه ما امروز با آن دست و پنجه نرم می کنیم، تاثیرات اعتبارهای شیشه ای است که در اواخر دهه 1980 با ظهور ایمن سازی جهانی آغاز شد.
 
وقتی این اندازه قدرت، این اندازه جهانی سازی، این اندازه پیچیدگی را از امریکا آغاز می کنید و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنید، ناگهان دچار یک انفجار هسته ای اقتصادی خواهید شد.
 
اکنون چه باید کرد؟ انسان های کارآمد و باهوشی را که در حوزه بانکداری می شناسم، دعا می کنند که خزانه داری دولت اوباما به اصل واقعیت پی ببرند. بله، واقعیت این است که انجام یک تحلیل واقعی در خصوص ارزش واقعی بانک ها بدترین سناریوی موجود است. بعد از آن تصور کنید که اگر آنها ارزش این را داشته باشند.
 
آنهایی که ارزش دارند باید از منابع بیشتر دولتی بهره مند شوند. آنهایی که بسته شده اند باید به دنبال سرمایه گذاران جدید بگردند و آنهایی که لایق نیستند باید بسته شوند و سرمایه اولیه آنها به بانک های قدرتمند تر سپرده شود تا آن بانک ها قدرتمندتر شوند. برخی از تحلیلگران این حوزه معتقدند که ما باید هزار بانک دیگر را ببندیم.
 
این روند، روند خوشایندی نیست اما مسلما تا پایان سال وضعیت بازار مشخص خواهد شد، سرمایه گذاران وارد بازار خواهند شد و بانک های نجات یافته، آماده می شوند تا پول های خود را به سایر بانک ها، من و شما وام دهند. اما واقعیت اصلی این است که بانک ها نمی خواهند به کسی وام دهند چرا که آنها هنوز نمی دانند که ارزش واقعی تعادلشان چقدر است.
 
بازار باید شفاف باشد، شفاف سازی باید با درد و سرعت بسیار انجام شود، همانطور که دات کام را به زندگی خود وارد کردیم.
 
موضع هرچه که باشد، اتومبیل ها، کابل و یا بانک ها، ما باید از این امید دست برداریم که مسائل به خودی خود حل شوند. اگر اوباما چنین کند، اولین سال دولت وی با مشکلات و درد فراوان خواهد بود اما سه سال بعدی با موفقیت و خلاقانه خواهد بود. اما اگر وی چنین نکند، من نگرانم که کارخانه های اتومبیل سازی، کابل و بانک ها دمار از روزگار دوران ریاست جمهوری وی درخواهند آورد.
 
این مقاله توسط توماس ال. فریدمن به رشته تحریر درآمده است و در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده است.
 
 

[1]شهر دتروید بزرگترین شهر ایالت میشیگان است و به مرکز اتومبیل سازی امریکا شهرت دارد. م

نظر شما :