وقت آن شده ادامه کمک را مشروط کنیم

کمک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های بی برگشت در افغانستان دیگر بس است

۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۰۹۴۲۳ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
حسین فرجاد امین در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تا کنون آب هیرمند عامل پیوند و دوستی و برادری بین جوامع دو سوی مرز بود، ما و شما در کنار یک سفره نشسته ایم که سهم شما از این سفره یک لیوان آب بود، اگر شما این لیوان آب را هم دریغ کنید منبعد با چه رویی می خواهید در کنار این سفره بنشنید. آیا فکر کرده اید که از این به بعد بابت همه احسان هایی که به شما می شده باید صورتحساب پرداخت کنید و در آینده هزینه های بیشتری بر خود شما تحمیل خواهد شد؟
کمک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های بی برگشت در افغانستان دیگر بس است

نویسنده: حسین فرجاد امین، کارشناس ارشد سیاسی حوزه شبه قاره

دیپلماسی ایرانی: ما اعتقاد داریم مردم ایران و افغانستان را ریشه های متعدد جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی به یکدیگر پیوند داده و در نتیجه دو ملت دارای یک سرنوشت مشترک هستند و غم ها و شادی های شان نیز مشترک است. جمهوری اسلامی ایران از اولین روزهای تجاوز اتحاد شوروی در افغانستان در کنار مردم این کشور بوده، استقرار صلح، امنیت وثبات در این کشور را دستاوردی مهم به حساب آورده همکاری و همراهی با دولت و ملت افغانستان برای تداوم و تحکیم این روند را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده و با اتخاذ سیاست مشارکت فعال در بازسازی افغانستان در این مسیر حرکت کرده است. اهداف ایران از این مشارکت شامل این موارد بوده است: 

•    مساعدت به استمرار صلح تحکیم امنیت و ثبات در افغانستان با تاکید بر شکل گیری و تقویت دولت ملی در افغانستان؛

•     مساعدت به روند مبارزه با قاچاق مواد مخدر؛

•     تسریع در روند بازگشت پناهندگان افغانی به کشورشان؛

•     گسترش مناسبات دوستانه و حسن همجواری دو کشور به ویژه نهادینه کردن همکاری های اقتصادی؛ 

•    گسترش همکاری های منطقه بین المللی در مورد افغانستان؛ 

در این راستا جمهوری اسلامی ایران با حمایت از دولت قانونی افغانستان و حضور فعال در گفت وگوهای 1+6 و مذاکرات بن نقش موثری در روند استقرار صلح در افغانستان ایفا و کمک های بی وقفه خود به این کشور را ارائه داد. در سال ۱۳83 جمهوری اسلامی ایران در قالب برنامه پنج ساله، کمک ۵۶۰ میلیون دلاری را به شرح ذیل به افغانستان اختصاص داد:

•    سالانه ۵۰ میلیون دلار کمک بلاعوض است جمعاً ۲۵۰ میلیون دلار 

•    سالانه ۵۰ میلیون دلار اعتبار جمعاً ۲۵۰ میلیون دلار 

•    سالانه ۱۲ میلیون دلار کمک های انسان دوستانه جمعا شصت میلیون دلار

ارائه کمک ها در قالب یک برنامه پنج ساله حاکی از اعتماد ایران به روند بازسازی افغانستان و نگاه بلندمدت به آن بود. در مقایسه میزان کمک کشورها به نسبت درآمد سرانه آنها ایران در صدر کشورهای کمک کننده قرار گرفت. جمهوری اسلامی ایران در جریان کنفرانس افغانستان در فروردین ۱۳۸۳ در برلین نیز بار دیگر بر تعهدات خود در قالب برنامه پنج ساله را مورد تاکید قرار داد و اعلام کرد علاوه بر تعهدات قبلی کمک توسعه رسمی به میزان ۴ میلیون دلار برای سال ۱۳۸۳ برای افغانستان در نظر گرفته است. نحوه مشارکت ایران در بازسازی افغانستان در نوع خود اقدامی کم نظیر در روابط خارجی ایران به شمار می رود. بخشی از طرح هایی که در قالب کمک های ایران به بازسازی افغانستان تخصیص داده شد شامل این موارد است:

•    ساخت راه دوغارون  به هرات به طول 125 کیلومتر 

•    ساخت راه هرات – ارملک به طول ۶۰ کیلومتر

•    آسفالت خیابان های شهر تالقان مرکز ولایت تخار 

•    ساخت پل بزرگ میلک 

•    ساخت راه آهن خواف – هرات

•    توسعه بندر چابهار

•    ساخت ساختمان گمرک دوغارون

•    ساخت ساختمان گمرک ابونصر فراهی

•    ساخت ساختمان گمرک میلک

•    ساخت 25 پاسگاه مرزی

•    ساخت دانشگاه تربیت معلم کابل

•    ساخت راه میلک به زرنج

•    خط انتقال برق دو مداره 20 کیلو ولت دوغارون به هرات

•    پست برق 20/132 کیلو ولت هرات

•    پست برق 20 کیلو ولت غوریان

•    خط انتقال برق دو مداره 20 /132 تک سیمه از پست132/400 تربت جام به هرات

•    خط انتقال دو مداره 20 کیلو ولت زابل به زرنج

و صدها طرح دیگر که در این مختصر نمی گنجد و این کمک ها همچنان ادامه دارد و در حال حاضر پروژه ساخت راه فراه به طول ۱۲۰ کیلومتر که 60 کیلومتر آن آماده و تحویل داده شده در دست اجراست. 

تلاش هایی که از سوی مردم و دولت ایران به منظور مساعدت بازسازی افغانستان انجام شده بازتاب و بیانگر احساسات دوستانه ما ایرانی ها نسبت به برادران افغانستانی است. ولی سوال اینجاست، آیا افغان ها نیز نسبت به ما همین احساس را دارند. شاید باباطاهر توصیف کننده وضعیت روابط ما با افغان ها باشد که می گوید: چه خوش بی مهربونی هر دوسر بی که یک سر مهربانی دردسر بی. اگر امروز یکی از هم وطنان سیستانی ما از مسئولین جمهوری اسلامی ایران سوال کند که نتیجه ۲۰ سال کمک شما به افغانستان چه شده و آنها متقابلا چه خدمتی به ما کردند چه پاسخی خواهند داد؟ بالاخره کمک به کشور همسایه با توصیفی که در بالا گفتیم چارچوب و ضوابطی دارد، دولت ایران در این 20 سال گذشته با چه منطقی به جای آباد کردن کشور خودمان، اقدام به آباد کردن  افغانستان کرد؟ همه می دانیم که بودجه و امکانات دولت افغانستان در این سال ها نامحدود نبود، اگر ما بخشی از هزینه های عمرانی افغانستان را برعهده نمی گرفتیم، دولت افغانستان حداقل تا سال های آینده توانایی ساخت سدهایی که جریان آب به ایران را محدود می‌کنند نداشت. جاده و راه آهن و پل را ما ساختیم تا آنها فارغ البال بروند و سد بسازند. اگر بفرمایید که این اقدامات عمرانی ما در افغانستان بدون چشم داشت بوده که هیچ منطقی ندارد و چه کسی راضی است که ما با پول مردم ایران، افغانستان را آباد کنیم. امروز که افغان ها حقآبه هیرمند را بر اساس یک قرار داد معتبر دو جانبه تحویل نمی دهند، مسئولین محترم چه جوابی دارند. امروز فقدان آب در سیستان به معیشت، اقتصاد، محیط زیست، بهداشت و سلامت مردم گره خورده و نباید از کنار این مسئله به سادگی عبور کرد، شرایط امروز با شرایط دهه 40 متفاوت است که اگر آب نباشد مردم زابل به استان گلستان مهاجرت کنند، امروز شرایط این گونه مهاجرت ها نیز وجود ندارد و مسئولین باید مشکل آب مردم را در محل حل کنند، چرا که با توجه به افزایش جمعیت سیستان، امکان جابه جایی جمعیت نیز وجود ندارد.

شادمانی افغان ها از تغییر مسیر آب هیرمند به گودزره این را اثبات می کند که کمک های ما حتی قلب آنها را هم با ما همراه نکرده است. شما که با روانشناسی  این مردم آشنا هستید و می دانید که اینها به خودشان هم رحم نمی کنند و جنگ فعلی در افغانستان جنگ بین پسرعموهاست، اینها که به پسرعموی خود رحم نمی‌کنند طبیعی است که به وضعیت کشاورز سیستانی در ایران بی توجه باشند. پس منطقی فکر و عمل کنیم، اگر پول هایی که ما در این سالها در افغانستان صرف کردیم را سرمایه گذاری تلقی کنیم، بازده این سرمایه گذاری کجاست؟ پس یا باید گفت سرمایه گذاری ما روی این جماعت فاقد منطق سود و زیان بوده و یا اینکه اصولا ما در بهره برداری از سرمایه گذاری های خود ناتوان هستیم. با یک محاسبه ساده می توانیم به این نتیجه برسیم که اگر این همه سرمایه که ما در افغانستان صرف کردیم را در بخش صنعت سیستان سرمایه گذاری کرده بودیم، امروز کشاورز سیستانی ما نیاز به درآمد و عایدات کشاورزی نداشت و اگر همت خود را صرف انتقال آب از دریای عمان کرده بودیم، الآن آب به شمال سیستان رسیده بود و اصولاً چرا باید کشاورزی سیستان سنتی و در گرو رحم و کرم افغان ها باشد. کشاورزی سنتی دیگر در سیستان جواب نمی دهد، استفاده از  دانش و تجربه سایر کشورهای موفق روی روش های مدرن کشت گلخانه ای راهکار نجات از وابستگی به کشور همسایه است. این چه سیاستی است که اگر افغان ها آب را رها کردند کشاورز ما بتواند کشت کند و درآمدی داشته باشد و اگر آب را رها نکردند، کشاورز ما به خاک سیاه بنشیند. تصویرهایی که در هفته گذشته از به انتظار نشستن کشاورزان برای ورود آب در بالای پل جریکه در زابل منتشر شد بسیار دردآور بود، مردمی که چشم انتظاره گذر آب از زیر این پل به سمت ایران بودند، انتظاری که با ناامیدی و سرخوردگی مواجه شد. چرا که ده روز از نمایش فیلم رهاسازی آب از دریچه سد کمال خان گذشته و آب تا ۱۰ کیلومتری مرز آمده ولی به ایران نرسیده است. حجت الاسلام عزیزی، امام جمعه زابل، در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته این گونه بیان داشتند که در شان مردم دارالویه سیستان نیست که با اخبار ضد و نقیض ساعت ها و روزها در انتظار آب بنشینند، سیستان نباید وابسته به افغانستان باشد و تامین آب از منابع مختلف باید در دستور کار دولت باشد، آب یک مسئله اساسی برای هر منطقه است اما با وابستگی به کشور افغانستان کاری از پیش نمی رود. 

پس بیاییم و سیاست های گذشته خودمان در رابطه افغانستان را مورد بازنگری قرار دهیم و این گزینه را مورد بررسی قرار دهیم که چرا در بیست سال گذشته ما اعطای کمک ها را منوط به برداشتن گام‌های متقابل نکردیم. ما کدام شرط را در مقابل افغانها قرار دادیم که ما بندر چابهار را برای خروج افغانستان از محاصره خشکی برای بهره برداری شما توسعه می‌دهیم، شما در مقابل چه اقدامی برای ما انجام می دهید؟ ما چرا در این سال‌ها چشم خود را بستیم و به این نکته توجه نکردیم که منابع آبی افغانستان محدود است و ایجاد مصارف جدید در طول مسیر رودخانه های مشترک به مفهوم کاسته شدن سهمیه مصرف کننده نهایی خواهد شد؟ در این زمینه هم دوراندیشی نداشتیم که اهداء کردن تراکتور و تشویق افغان ها به کشت های جایگزین خشخاش چه تاثیری بر افزایش مصرف آب در بالا دست خواهد داشت. نکته جالب تر اینکه اقدامات ما نه تنها به کاهش تولید موارد مخدر منجر نشد بلکه 20 برابر افزایش یافت. بعد از ساخت سربند نهر لشکری در سال 1389 در فاصله ۴۰ کیلومتری مرز ایران، افغان ها فقط در پنج سال گذشته کانال های جدیدی حفر کردند و سه سازه جدید و دیواره هایی با ارتفاع ۲ متر برای هدایت آب به این کانال ها در بستر رودخانه هیرمند ساختند و نکته جالب اینجاست سیمان و میلگرد مورد نیاز این طرح ها را از جمهوری اسلامی ایران منتقل کردند. ما که این را خیلی خوب می دانستیم که استفاده بهره برداران محلی در فاصله ۸۰ کیلومتری تا مرز دیگر آبی برای ما باقی نخواند گذاشت، چه تضمینی گرفتیم که حقآبه ما محفوظ خواهد بود؟ از جمله اینکه با احداث بند کمال خان در ۸۰ کیلومتری مرز ایران باید سهم ما از بند کمال خان با اجرای خط لوله به داخل خاک ایران انتقال پیدا کند تا بهره برداران محلی افغان نتوانند به آن دست اندازی کنند. این خواسته باید به عنوان یک مطالبه منطقی ما از افغان ها پیگیری می شد تا امروز شاهد این شعبده بازی نباشیم که افغان ها دریچه های سد کمال خان را به نام ما باز کنند ولی آبی به ایران نمی رسد. 

حالا این مباحث مربوط به دولت های قانونی بود که در این 20 سال در افغانستان بر سر کار بودند، امروز که هیئت طالبان به جمهوری اسلامی ایران سفر می کند و مشکلات تامین برق خود را پیگیری کردند آیا ما تامین برق را به تامین آب گره زدیم؟ طبق اطلاعات موجود افغان ها همچنان در بالادست هیرمند در حال ساخت تاسیسات جدید هستند. تکمیل سد بخش آباد در آینده هرچند که تاثیری در آب شرب و کشاورزی مردم سیستان ندارد ولی ساخت این سد موجب خشک شدن کامل هامون و غیر قابل تحمل شدن شرایط زیست محیطی می شود. در شرایط کنونی در حالی که طالبان صریحاً آزادسازی آب برای ایران را منتفی دانسته است، چه منطقی وجود دارد که ما همچنان ساخت جاده فراه به طول ۱۲۰ کیلومتر را تکمیل کنیم؟ این بودجه ها را حفظ کنیم و در آینده صرف خسارت های ناشی از خشکسالی در سیستان کنیم. 

حالا که ما مرزهای کشور را برای ورود افغان ها برای کسب و کار و نجات از گرسنگی در کشورمان باز کرده ایم طرح وصول مالیات از درآمد اتباع خارجی را در کشور قانون و اجرایی کنید. چرا خارجی‌هایی که درآمد خود را به صورت ارز از کشور خارج می کنند از پرداخت هر گونه مالیات معاف هستند؟ امروز قریب به 3 میلیون تبعه کشور افغانستان که در ایران مشغول کار هستند، ضمن اینکه مالیات درآمد خود را پرداخت نمی کنند، همانند مردم ایران از یارانه های مخفی نیز استفاده می کنند. طرح دریافت مالیات از اتباع خارجی که در ایران زندگی می کنند می تواند بخشی از هزینه های تحمیلی بر بودجه کشور را تامین کند و از محل آن خسارت خشکسالی سیستان را پرداخت کنید. طبق آمار وزارت آموزش و پرورش قریب 500 هزار دانش آموز افغان در مدارس کشور مشغول تحصیل هستند که اگر سرانه هر دانش آموز 1500 دلار محاسبه شود سالیانه رقمی معادل 750 میلیون دلار بر بودجه کشور تحمیل کرده است. به این رقم 22 هزار دانشجوی افغان را هم اضافه کنید. این ارقام را محاسبه کنید و 50 درصد صورتحساب آن را که مربوط به آموزش پسرها می شود را برای طالبان ارسال کنید. 

در پایان سخنی با مسئولین ذیربط، چنانچه امروز برای تمکین افغانستان به رعایت حقآبه هیرمند از ابزارهای موجود استفاده نکنید هیچ بعید نیست که این ابزارها در آینده کارآیی خود را از دست بدهند. 

و اما یک نکته به برادران افغان، تا کنون آب هیرمند عامل پیوند و دوستی و برادری بین جوامع دو سوی مرز بود، ما و شما در کنار یک سفره نشسته ایم که سهم شما از این سفره یک لیوان آب بود، اگر شما این لیوان آب را هم دریغ کنید منبعد با چه رویی می خواهید در کنار این سفره بنشنید. آیا فکر کرده اید که از این به بعد بابت همه احسان هایی که به شما می شده باید صورتحساب پرداخت کنید و در آینده هزینه های بیشتری بر خود شما تحمیل خواهد شد؟

کلید واژه ها: افغانستان ایران و افغانستان طالبان ایران و طالبان هیرمند آب رودخانه هیرمند رودخانه هیرمند حسین فرجاد امین کمک به افغانستان


( ۲۴ )

نظر شما :

mamzi ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۳۶
چقدر حرص خوردم . امیدوارم مسئولین راه های متفاوت را امتحان کنند. مسئله افغان های کارگر هم سالهاست مطرح است ولی کسی تا کنون پیگیری نکرده
رضا پالانی ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۳۶
ایران، افغانستان، دو همنژاد دو همزبان، دو قوی زیبای خاورمیانه
مهدی ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۵۱
احسنت
اشکان ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۳
بایدن با تمام حماقتش درست میگفت افغانستان گورستان امپراطوریهای بزرگ هست بریتانیای کبیر شاهنشاهی فرانسه ناپلئونی ازادیخواهی سوویتهای شوروی کمونیستی و بن لادن اسلامی القاعده عربستان ارتجاعی آمریکای دموکراسی خواه همه تباه شدند خاک افغانستان بی حاصل هست هیچ چیزی نمیرویاند جز ترور و گردن زدن و تنها گیاهی که در آن رشد میکند زندگی و حیات نمی آورد مرگ و بد بختی میاورد افغانستان جز خشخاش نمی رویاند یا باید بسوزد همه افغانستان خاکش با خاکسترش حاصلخیز شود یا باید تجزیه شود
میر یعقوب حمیدی ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۶:۱۳
بعد از خواندن مقاله داستان چه فکر میکردیم چه شد به ذهنم امد، که بیچاره پسرک با چه ارزویی منتظر مرگ مادرش بود تا شریک زن دوم پدرش شود ، که از بد شانسی پدرش فوت کرد ومادرش با مردی ازدواج کرد که.... ،
Bs ۰۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۷:۳۵
آقای فرجی راد خودتون میدونید دولت جدید افغانستان که اومده روی کار هنوز ضعیفه و افغانستان هم کشوریه که تازه از دخالت های امریکا و ناتو خلاص شده.متاسفانه دولت قبلی اشرف غنی متحد نزدیک امریکا پشتونیسم رو ترویج داد و یک فضای ضد ایرانی در افغانستان به وجود آورد که نتیجشو در اعتراضات دیروز مردم افغانستان علیه ایران دیدین.دولت جدید زمان میبره که پا بگیره مشروعیت پیدا کنه و کمی تسلط روی اوضاع داخلی کشورش پیدا کنه.دولت جدید افغانستان پشتونیسم رو کنار خواهد گذاشت اما برای این کار نیاز داره افکار عمومی کشورشو با خودش همراه کنه.فکر نمیکنید اگه دوستان افغان بیان مطالب این گزارشو بخونن حس ایرانستیزیشون شدیدتر بشه و کار برای بهبود روابط ایران و افغانستان سخت تر بشه؟این مقاله زمانش الان نبود.زمان پخش این مقاله وقتی بود که هنوز اشرف غنی رییس جمهور افغانستان بود.ایا زمان انتشار این مقاله که الان باشه میتونه معنایی داشته باشه؟
علی مردانی ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ | ۰۸:۰۲
مثلی است که گویند : بار کج به منزل نمیرسد. اگر به نقشه (جغرافیای سیاسی) افغانستان نگاه کنید خواهید دید که تمامی شهرهای مربوط به ایران باستان در داخل افغانستان امروزی قرار دارد، حتی زابل وسیستان واقعی با فاصله ای بیش از هزار کیلومتر دورتر از مرزهای ایران واقع هستند ، ولی در زمان رضا شاه قلدر برای تصاحب تمامی اماکن وشخصیتهای موصوف در شاهنامه اقدام به جعل تاریخ وجغرافیا کردند از جمله در نزدیک مرز افغانستان اسم روستای نصرت اباد را به زابل تبدیل کردند وسرزمینهای اطراف را هم سیستان نامیدند در صورتیکه واقعیت با جعل قابل تغییر نیست. البته خود کشور ایران وتو ران خیالی فردوسی که برای تصاحب کابلستان در جنگ بودند وزابلستان هم با اینکه به کمک ایران میشتافت ولی خود نیز میل تصاحب کابلستان داشت. (( تمام این ممالک در افغانستان امروزی واقع گردیده، با اینکه توران خیالی در خارج محدوده افغانستان بوده وامروز اثری از ان کشور خیالی توران موجود نیست، چطور که سرزمین پرسیا ،خراسان،اذربایجان،بلوچستان،خوزستان....هم با نام ایران ظاهر شده اند ،در صورتیکه ایران معرف شده در شاهنامه در شمال شرق افغانستان بوده. حالا چرا نمیخواهیم واقعی را قبول کنیم وبه جایش تاریخ سلیقه ای تولید کرده ایم ،انهم از پدیدهای شوم ناسیونالیسم وراسیسم حاکم بر زمانه است که عوارض خطر ناکی خواهد داشت.
فرزاد ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۲:۱۵
به علی مردانی:باز خوبه که هم زادگاه و هم مدفن خالق شاهنامه ؛در ایران هست.ودوسوم تالاب هامون که نگین سیستان هست هم در ایرانه وگرنه شماها برای عقده گشایی چه دروغها و جعلیات دیگری که سر هم نمی کردید.نام ایران برسکه های به جا مانده از شاهان ساسانی که مرکزحکومتشان در ایران امروزی بوده وبر کوههای بیستون در غرب ایران نقش بسته.سرزمینهایی که نام بردی هم ایالتهایی بوده که در تقسیمات سیاسی درون مرزهای ایران بودند وگرنه همین ایالتها و به قول شما سرزمینها هم شامل تقسیمات دیگری به نام ولایت بودن واگرقراربر جدا سازی باشه؛هرولایت هم می‌تونه به عنوان یه سرزمین جدا و مستقل نامگذاری بشه.گذشته از اینکه مطلب شما اصلا ربطی به موضوع یادداشت نویسنده نداره وکاملا مشخصه آبشخورش کجاست.
گرگ خاکستری ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۷:۱۹
هم‌نژادان و همزبانان ما ایغورها و چچنها ،تاتارها در چین و روسیه در حال ستم هستند شما از پشتوهای که به خاطر روسیه و چین به آنها پشت کردند انتظار همکاری و یا حقابه دارید ؟؟؟؟؟
سعید ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۰:۴۱
باز این دعوای همیشگی شروع شد.
خسرو ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۳:۴۲
منت گذاشتن به خاطر ساخت راهها یا پاسگاههایی که در تجارت مرزی خودمان هم موثر هستند و یا مهمان نوازی از مهاجران افغان در شان ملت ایران نیست با هر تحقیق مستندی مشخص میشود که کارگران افغان در چهل سال گذشته شکاف کمبود نیروی انسانی برای کارهای سخت را در شرق ایران پر کرده اند اگر نبودند تولید پا نمی گرفت و احتمالا مجبور بودیم مثل امارات و قطر و عربستان و... از نیروی کار پاکستانی یا هندی بهره ببریم قدر برادران افغان را بدانیم
نونهال نخبه علی مردانی ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ | ۰۱:۱۶
آغای علی مردانی برو یک نگاه به شاهنامه بیانداز بعد اظهار نظر کن. شمالشرق افغانستان چند وجبه که کشوری بزرگ مثل ایران توی اونجا بگنجه؟ ما هنوز آثار و نام‌های ایرانی را در جنوب روسیه( دربند) و غرب عراق (انبار و تیسفون) داریم و تو در دنیای کوچک ذهنت ایران رو در حد شمالشرق افغانستان جا میدی؟