معاون دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی:

بن سلمان به دنبال تغییر رویه در جنک یمن/ ریاض در صدد احیای روابط با تهران برای مدیریت جنگ یمن

۱۶ دی ۱۴۰۰ | ۰۹:۰۰ کد : ۲۰۰۸۹۰۹ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
حسین اکبری، معاون دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی در گفت وگویی تاکید کرد که بن سلمان سعی دارد با تعریف یک راهبرد جدید، برنامه جدی با هدف احیا و ترمیم سیاست‌های منطقه‌ای در دستور کار قرار دهد. حتی در این راهبرد جدید سعی می کند رابطه خود را با جمهوری اسلامی ایران نیز ترمیم کند
بن سلمان به دنبال تغییر رویه در جنک یمن/ ریاض در صدد احیای روابط با تهران برای مدیریت جنگ یمن

دیپلماسی ایرانی - یکی از نقاط حساس و کلیدی که طی هفت سال گذشته همواره باعث افزایش ناامنی در کشورهای حاشیه خلیج فارس و در کل منطقه غرب آسیا شده است به پرونده جنگ یمن باز می گردد؛ جنگی که در سال ۲۰۲۱ هم ادامه پیدا کرد و با توجه به اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و میدانی به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است. در گفت گویی با «حسین اکبری»، کارشناس محور مقاومت, سفیر سابق کشورمان در لیبی و معاون دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی به بررسی دقیق تر تحولات جنگ یمن در گذشته میلادی پرداخته ایم که در ادامه از نظر می گذرانید:

در سایه مجموعه ای از تحولات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و میدانی شاهد تداوم و فرسایشی شدن جنگ یمن هستیم و در همین حال پاره‌ای از شرایط حکایت از احتمال پایان این جنگ هم دارد. آیا به باور شما اقتضائات جاری از تداوم و فرسایشی شدن جنگ یمن خبر می دهد یا به عکس، احتمال پایان این جنگ را می توان جدی دانست؟

به نکته کلیدی و مهمی اشاره کردید. وقتی از کلمه «فرسایشی» شدن جنگ یمن در طول سال ۲۰۲۱ سخن می‌گویید باید همزمان دلایل، عوامل و بازیگران فرسایشی شدن جنگ یمن راهم مورد ارزیابی قرار دهیم. واقعیت این است که تنها راه باقی مانده برای سعودی‌ها این است که از ابزار جنگ استفاده کنند تا بتوانند دستاوردهای حداقلی را از این تجاوز برای خود رقم بزنند. از این منظر هم در سال های گذشته و هم طی سال ۲۰۲۱ شاهد فرسایشی شدن جنگ یمن بودیم.

 ولی سوال و پارادوکسی که ذهن را درگیری می کند این است که چرا ریاض در سایه مجموعه ای از هزینه های سیاسی، دیپلماتیک، انسانی، اقتصادی، نظامی و حتی امنیتی کماکان به دنبال فرسایشی کردن جنگ یمن است؟

چون سعودی‌ها و شخص محمد بن سلمان تصور می کردند، حداکثر ظرف دو یا سه هفته بر کل یمن مسلط خواهند شد و تمام خواسته‌ها و اهداف خود را بر صنعاء تحمیل خواهند کرد. در همین راستا سعودی‌ها از ائتلاف به اصطلاح عربی گرفته تا سازمان ملل، کشورهای فرامنطقه ای به خصوص اروپا و آمریکا و ... را بسرعت جمع کردند تا این پیروزی را به نفع عربستان اعلام کنند. اما زمانی که این تجاوز مطابق با ارزیابی های اولیه ریاض پیش نرفت، عملاً فضا برای فرسایشی شدن این جنگ شکل گرفت. لذا عربستان سعودی در سال ۲۰۲۱ مانند سال های گذشته این تصور و ارزیابی غلط را داشت که می‌تواند با تداوم و تشدید حملات، تجاوزات و بمباران یمن منافع خود را از این جنگ، ولو به صورت حداقلی محقق کند. ولی واقعیت این است که در طول ۷ سال گذشته عربستان سعودی روزانه متوسط حدود ۴۰ حمله هوایی با هزینه های گزاف علیه اهداف و مواضع یمن انجام داده و در نتیجه تقریبا چیزی برای حمله و بمباران در یمن وجود ندارد. حتی سعودی ها مراکز حیاتی و حساس یمن و زیرساخت‌های این کشور را برای چندمین بار پیاپی طی این سال ها مورد حمله قرار داده اند. پس واقعا مرکز حیاتی و مهمی دیگری برای حمله باقی نمانده تا سعودی ها از این مسئله به عنوان اهرم فشاری برای تحمیل خواسته های خود به حوثی ها و انصارالله یمن استفاده کنند.

 یعنی به باور شما اکنون اهرم فشاری در اختیار ریاض نیست؟

مگر اینکه به موازات تداوم جنگ و فرسایشی کردن آن به دنبال افزایش میزان تحریم ها و تشدید محاصره دریایی، زمینی و هوایی یمن باشند تا بتوانند در کنار اهرم جنگ، فشار مضاعفی به مردم مظلوم و بی دفاع این کشور وارد کنند.

اگر تا اینجای مصاحبه مجموعه تحلیل و ارزیابی شما را دال بر فرسایشی شدن جنگ یمن به دلیل نقش و نگاه ریاض و شخص بن سلمان در نظر بگیریم، اما در مقابل می‌توان به مجموعه‌ای از تحولات و اقتضائات سیاسی و دیپلماتیک هم اشاره کرد که می‌تواند حکایت از احتمال پایان جنگ یمن داشته باشد. به هر حال ۲۰۲۱ اولین سال ریاست جمهوری جو ‌بایدن بود که یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی خود را تلاش برای پایان دادن به جنگ یمن قرار داده است. لذا به نظر می‌رسد ذیل فشارهای سیاسی و دیپلماتیک واشنگتن، ریاض هم نیم نگاهی به پایان این جنگ دارد، کما اینکه در نشست ۲۳ آذر/ ۱۴ دسامبر سران شورای همکاری خلیج فارس بن سلمان به صراحت از راه حل سیاسی برای پایان جنگ یمن یاد کرد. حال به باور شما آیا می توان شانسی هرچند کم رنگ را برای پایان این جنگ در نظر گرفت؟

جو بایدن در همان زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری کمیته مستقلی برای جنگ یمن تشکیل داد تا خروج آمریکا از بحران یمن را بررسی کند. بعد از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز سعی کرد خروج آمریکا از یمن را عملیاتی کند، اما نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که جو بایدن یا هر رئیس جمهوری که بخواهد در رأس قدرت اجرایی ایالات متحده قرار بگیرد ناگزیر است منافع و اهداف مهمترین همپیمان منطقه‌ای خود یعنی عربستان سعودی را در نظر بگیرد. لذا به رغم مخافت ها با جنگ یمن در محیط داخلی اروپا و آمریکا ولی نهایتاً دولت جو بایدن هم در صحنه عمل ناگزیر به پیمودن همان مسیر دونالد ترامپ شده است.

پس به باور شما تفاوتی میان دونالد ترامپ و جو بایدن در خصوص راهبرد آمریکا پیرامون جنگ یمن وجود ندارد؟

بله، معتقدم تفاوتی میان دونالد ترامپ، جو بایدن و یا هر رئیس جمهور دیگری در آمریکا، چه از جمهوریخواهان و چه دموکرات ها پیرامون راهبرد ایالات متحده در خصوص جنگ یمن وجود ندارد.چون اگر عربستان سعودی دست خالی از جنگ یمن بازگردد با دو مشکل جدی مواجه خواهد شد و این یعنی مشکل برای بزرگترین هم پیمان آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه. اولین مشکل در محیط داخلی عربستان به وجود خواهد آمد. چون در صورت خروج بدون دستاورد از جنگ یمن، ریاض باید به این سوال اساسی و مطالبه بحق افکار عمومی داخلی پاسخ دهد که نتیجه ۷ سال جنگ و صرف هزینه های هنگفت و گزاف اقتصادی، تجاری، لجستیکی، نظامی، امنیتی، هم برای کل منطقه خاورمیانه و به خصوص برای یمن و به طریق اولی عربستان سعودی چه بوده است؟ در ضمن باید به این پرسش هم پاسخ داده شود که در نتیجه این جنگ خانمانسوز که عملاً ناامنی گسترده ای را، هم برای عربستان و هم برای امارات متحده عربی به وجود آورده چه مابه ازایی نصیب آنها شده است، چون انصارالله و حوثی های یمن با افزایش قدرت و توان پهپادی و موشکی خود توانستند طی این سالها اهداف متعددی را در عمق خاک عربستان و امارات متحده عربی مورد حمله خود قرار دهند تا به یک توازن در برابر ریاض و ابوظبی برسند. این مسئله موازنه قدرت در منطقه را به هم زده است. مضافا از حیث بین‌المللی هم با وجود حمایت های گسترده ائتلاف عربی، اروپایی ها و آمریکا از عربستان، ریاض عملاً نتوانست دستاورد ملموسی از این جنگ برای خود محقق کند، آن هم کشوری که تازه از بهار عربی خارج شده بود و طی ۷ سال گذشته ضمن تخریب کامل زیرساخت‌ها و مراکز حساس و حیاتی با شدیدترین محاصره هوایی، زمینی و دریایی مواجه است. به گونه ای که عملاً بستر هیچ کمکی به این کشور وجود ندارد. در کنار آن سازمان‌ها و مجامع حقوق بشری و بین‌المللی هم به دلیل فشارهای عربستان نتوانستند در خصوص پایان جنگ یمن و حتی تعدیل این جنگ کاری از پیش ببرند. بنابراین آمریکایی‌ها و اروپایی ها مجبورند فعلا مطابق با خواست و نظر عربستان سعودی حمایت خود را از ریاض در برابر تجاوز و حمله به یمن داشته باشند.

فرسایشی شدن جنگ یمن بیشتر به ضرر انصارالله و حوثی های یمن است یا عربستان سعودی؟

بی شک بیشتر به ضرر عربستان است چون پیرو پاسخ به سوال قبلی دولت بایدن مجبور به حمایت از عربستان سعودی است تا ریاض با حداقل دستاوردها، جنگ یمن را خاتمه دهد. به هر حال قبل تر عنوان داشتم پایان جنگ یمن بدون دستاورد ملموس برای شخص بن سلمان قطعاً می تواند شرایطی را برای خاندان سعودی و به خصوص ولیعهد جوان به وجود آورد که حتی تا مرز سرنگونی آنها پیش رود. پس سعودی ها مجبورند فعلاً این جنگ را ادامه دهند. اما نکته اینجاست که به رغم تداوم بمباران و تشدید محاصره یمن، عربستان هیچ اهرم فشار دیگری در اختیار ندارد تا در سایه آن امید داشته باشد که اگر جنگ یمن چند سال دیگر ادامه داشته باشد می توانند به اهداف و منافع حداقلی خود دست پیدا کنند، آن هم در شرایطی که انصارالله یمن رسما اعلام کرده است که با توانمندی های گسترده در حوزه نظامی، امنیتی و به خصوص میدانی می‌توانند موازنه قدرت را در سطح منطقه به نفع خود و محور مقاومت تغییر دهند. لذا حتی اگر این جنگ هشت سال دیگر هم به طول بکشد و کماکان فرسایشی شدن جنگ یمن را نظاره گر باشیم شاهد مقاومت مردم و انصارالله یمن خواهیم بود.

نکته مهمی که در تحولات میدانی جنگ یمن طی سال ۲۰۲۱ خودنمایی می کند سایه سنگین پیشرفت های میدانی انصارالله یمن است. در سایه نکته یاد شده به نظر می‌رسد تلاش برای سیطره بر منطقه مارب عملاً سبب شده است که ریاض دست به تغییر موضع و اعلان پایان جنگ یمن از کانال سیاسی بزند. آیا نتیجه سیاست های بایدن برای پایان جنگ یمن بیشتر سعودی ها را به سمت تعدیل موضع در این خصوص کشانده است یا پیشرفت های میدانی انصارالله یمن؟

همچنانکه در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم تفاوتی بین دولت های آمریکا در خصوص راهبرد این کشور پیرامون جنگ یمن و حمایت از عربستان سعودی وجود ندارد، اینجا پارامتر جدی مسئله افزایش قدرت نظامی، امنیتی و پیشرفت های میدانی محور مقاومت، بخصوص انصارالله یمن است. همانگونه که قبلا اشاره کردم انصارالله یمن به چنان توانمندی دست پیدا کرده است که اگر این جنگ ده سال دیگر هم به طول بکشد و شاهد فرسایشی شدن جنگ یمن باشیم، بیشتر به ضرر عربستان سعودی خواهد بود، چون هر روز شاهد رونمایی از یک موشک جدید و پهپاد تازه توسط انصارالله هستیم که می‌تواند اهداف جدی‌تری را در عمق خاک عربستان سعودی مورد هدف قرار دهد و اینگونه موازنه قدرت به سود محور مقاومت تمام می شود. ضمن اینکه پیشروی های جبهه مقاومت یمن برای تسلط کامل بر منطقه مارب سبب شده است که ریاض به ناچار دست به تغییر موضع و تلاش برای پایان دادن جنگ از مسیر دیپلماسی و سیاسی بزند. چرا که تسلط بر مارب به معنای تسلط محور مقاومت بر کل این کشور و کوبیدن آخرین میخ بر تابوت شکست سعودی ها در یمن خواهد بود.

به موازات افزایش بهای نفت خام، دولت عربستان سعودی گفته است که انتظار دارد بودجه سال ۲۰۲۲ این کشور ۲۴ میلیارد دلار مازاد داشته باشد. آیا این مازاد بودجه که به نوعی به معنای کاهش هزینه‌های جاری عربستان است می تواند مبین تلاش ریاض و شخص بن سلمان برای کاهش درگیری و حتی خروج از جنگ یمن باشد؟

واقعیت این است که از آغاز جنگ یمن به دلیل هزینه‌های هنگفت و گزاف این جنگ، عربستان سعودی هر سال برای جبران کسری بودجه مجبور به استقراض شده است. در کنار آن انواع هزینه های داخلی عربستان از هزینه انرژی تا هزینه‌های معیشتی هم افزایش پیدا کرده است، اما دولت عربستان سعی می کند با برخی اخبار و اقدامات نمایشی مانع تحت الشعاع قرار گرفتن وضعیت داخلی به دلیل تبعات مخرب و هزینه های هنگفت و سرسام آور جنگ یمن شود چون محیط داخلی عربستان به شدت آسیب پذیر است. ضمن اینکه به قدرت رسیدن بن سلمان روند و رویه غیر معمولی را در ساختار سیاسی سعودی ها ایجاد کرده است که اتفاقا موجب نارضایتی گسترده ای در طیف وسیعی از خود خاندان آل سعود شده است. به هر حال سلمان یک جوان تازه کار و بدون تجربه است که در راس امور عربستان قرار گرفته است. در این سال‌ها وی با تصمیمات غلط و اقدامات اشتباه عملاً هزینه‌های بسیاری به سعودی‌ها تحمیل کرده است. مضافا هزینه های جنگ یمن طی این سال ها به مردم عربستان هم تحمیل شده است. مهمتر اینکه اکنون عربستان توان صادرات نفت را به صورت کامل ندارد. این در حالی است که به واسطه فشار بایدن بر اوپک وی به دنبال افزایش تولید است تا قیمت‌های جهانی نفت خام را کنترل کند، در حالی که عربستان سعودی دیگر توان تولید بیش از این را ندارد. ضمن اینکه چندین بار شاهد حمله مقاومت یمن به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی و به تبعش مختل شدن تولید و صادرات نفت عربستان بودیم. در نتیجه سعودی ها، هم برای تولید و صدور نفت مازاد و هم برای تامین بودجه خود در سال آینده مانند سال‌های گذشته با مشکل مواجه خواهند بود. البته به نظر می‌رسد که سعودی‌ها سعی دارند این نوید را بدهند که با خروج از جنگ یمن کسری بودجه سال آتی آنها سامان پیدا کند، اما مسئله اینجاست که عربستان سعودی چگونه می‌خواهد از جنگ یمن خارج شود؟

تور دیپلماتیک منطقه‌ای محمد بن سلمان به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، برگزاری نشست سران همکاری شورای خلیج فارس در عربستان، رفت و آمدهای دیپلماتیک به مبدا و مقصد ریاض نشان می دهد که محمد بن سلمان در طی ماه های پایانی سال ۲۰۲۱ تلاش کرده، از انزوای دیپلماتیک منطقه‌ای و جهانی به واسطه قتل جمال خاشقچی خارج شود. آیا این خروج از انزوای دیپلماتیک میتواند دست ولیعهد سعودی را برای مدیریت هرچه بهتر جنگ یمن در سال آتی میلادی با هدف خروج از این جنگ باز کند؟

واقعیت آن است که محمد بن سلمان سعی دارد رویه خود را در خصوص جنگ یمن به دو دلیل عمده عوض کند؛ اولین و مهمترین دلیل آن است که محمد بن سلمان تصور می کند ایالات متحده آمریکا، نه توان و نه تمایلی برای ادامه پشتیبانی های فعلی که منجر به پیروزی و اقتدار بن سلمان در جنگ یمن شود را ندارد. لذا محمد بن سلمان باید به منطقه غرب آسیا بدون آمریکا فکر کند، خصوصا که در این شرایط عربستان سعودی، هم نقش محوری خود را در شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب از دست داده است و هم اختلافات جدی در محیط پیرامونی خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص در برخورد با قطر، کویت و به خصوص امارات بر سر مسئله یمن دارد. پس بن سلمان سعی دارد با تعریف یک راهبرد جدید، برنامه جدی با هدف احیا و ترمیم سیاست‌های منطقه‌ای در دستور کار قرار دهد. حتی در این راهبرد جدید سعی می کند رابطه خود را با جمهوری اسلامی ایران نیز ترمیم کند. البته من معتقدم این یک اقدام انفعالی است.

چرا؟

چون بن سلمان سعی دارد با این اقدامات از انزوای دیپلماتیک خارج شود تا تکلیف جنگ یمن را مطابق با اهداف خود پیگیری کند که در ادامه بهره برداری های لازم را از آن به عنوان یک دستاورد مهم در محیط داخلی داشته باشد. اما نکته اینجاست که عربستان با اعلام خروج آمریکا از منطقه بزرگترین پشتیبان خود را از دست خواهد داد. لذا به نظر من محمد بن سلمان در تلاش است برنامه جدی برای توسعه نفوذش در منطقه خاورمیانه بدون آمریکا داشته باشد که در سایه آن شرایط را برای بازسازی و احیای روابط با کشورهای منطقه ای در دوران پسا آمریکا مهیا کند.

بعد از امضای پیمان ابراهیم در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ شاهد افزایش نفوذ و تحرکات اسرائیل در کشورهای حاشیه خلیج فارس طی سال ۲۰۲۱ با محوریت عمان، بحرین و به خصوص امارات هستیم. به باور شما کشیده شدن پای اسرائیل به کشورهای حاشیه خلیج فارس به عنوان یک پارامتر آشوب ساز تا چه اندازه می تواند باعث تداوم و تشدید جنگ یمن شود؟

همانگونه که در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم آمریکا به دلیل تلاش برای عملیاتی کردن راهبرد خود یعنی تمرکز در آسیای شرقی و مهار چین سعی دارد از منطقه خاورمیانه خارج شود. ضمنا آمریکا به این باور هم رسیده در هر نقطه از منطقه خاورمیانه که دست به تقابل با محور مقاومت زده با شکست تمام عیار مواجه شده است. لذا کاخ سفید اکنون تمرکز خود را روی مهار چین قرار داده است. خروج آمریکا از منطقه می‌تواند باعث افزایش نگرانی همپیمانانش به خصوص رژیم صهیونیستی شود. لذا صهیونیست ها سعی می کنند با افزایش تحرکات خود در میان کشورهای منطقه پیمان مشترکی را با آنها ایجاد کند تا به نوعی جای آمریکا را پر کند. در حالی که این روابط از قبل وجود داشته است و چیز جدیدی نیست. متاسفانه حتی در این رابطه رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه هم به دنبال افزایش مناسبات اقتصادی و تجاری با رژیم غاصب صهیونیستی است. در واقع آنکارا با این کار سعی دارد از کمک لابی های صهیونیستی در آمریکا استفاده کند تا ارزش لیر ترکیه بیش از این سقوط نکند. یعنی آنکارا نیز سعی دارد در خاورمیانه بدون آمریکا به اسرائیل متوسل شود. یقیناً این بدان معناست که این کشورها اشتباه بزرگتری را مرتکب می شوند. چون تنفر ملت‌های منطقه از رژیم غاصب صهیونیستی به مراتب بیشتر از رژیم ایالات متحده است. بنابراین یک اشتباه مرگبار است که کشورها در تلاشند در خاورمیانه پسا آمریکایی به رژیم غاصب صهیونیستی متوسل شوند. چرا که قطعاً رژیم صهیونیستی جایگزین آمریکا نیست. در عین حال باید بپذیریم که خود صهیونیست‌ها هم بزرگترین حامی خود را در منطقه یعنی آمریکا را از دست خواهند داد. البته من معتقدم بحرین و امارات کشورهای تاثیرگذاری در حوزه جهان اسلام نیستند، بلکه کشورهای بزرگتر به واقع نگران واکنش ملت ها و افکار عمومی در جهان اسلام به واسطه عادی سازی مناسبات با رژیم غاصب صهیونیستی خواهند بود./ ایران 

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: حسین اکبری ایران عربستان یمن اسرائیل پیمان ابراهیم امارات متحده عربی جو بایدن ترامپ محمد بن سلمان


( ۵ )

نظر شما :

فدوی ۱۶ دی ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۱
هر گونه رفتار کشورهای خارمیانه با ما ( چه کشورهایی که رقیب منطقه ای ما هستند و چه کشورهایی که در سطح پایین تری قرار دارند ) ارتباط مستقیم با رابطه ی ما با غرب و نتیجه ی گفتگوهای ما با غرب دارد . در فضای خارج از مبحث تحریمها و پرونده ی هسته ای ، گفتگو راجع به تعامل ایران و کشورهای منطقه ، آب در هاون کوبیدن است چرا که روابط آنها با ما از هوای بهاری نیز غیر قابل پیش بینی تر خواهد بود .‌
اشکان ۱۶ دی ۱۴۰۰ | ۲۰:۳۳
نکته جالب مقاله اذعان به این بود که اقتصاد ترکیه پس از سرشاخ شدن خیلی خیلی خیلی نسبی با آمریکا دچار افت 300% شد و توسط واسطه گری اسراییل میتواند بیشتر سقوط نکند و همچنین این که یمن سرزمینی نفرین شده است که هیچ کسی نمیتواند در آن دخالت بکند زیرا اول یک جنگ مذهبی و سپس قومی است و کلا باز بنا به گفته های مقاله خاورمیانه و ساده تر بگوییم مسلمانان همیشه همدیگر را مهار میکنند و نیازی به کنترل انها نیست و حکومتهای ابرقدرت نوین چون عثمانی و باستانی چون سلجوقی و عباسی توسط دیگر حکومت مسلمان نابود شده اند ببینیم که چگونه برمکیها در راس مشاوره حکومت عباسیان بودند و ایرانیها بر اعراب حکومت میکردند و سپس باز خواجه نصیرالدین طوسی با بازوی قدرت مغولها حکومت عباسیان را بر انداخت و سپس باز چگونه همواره روسیه با استفاده از اختلاف شیعیان صفوی و سنیان عثمانی به تناوب با یکی اشتی کرده و با دیگری جنگ میکرده و همین روال نیز در زمان جنگهای صلیبی بوده که از اختلاف بین مسلمانان بهره میبردند و این جریانات اخیر طالبان و اقاعده و تخریب بقیع و داعش و نئوطالبان افغانستان پسا آمریکایی و یک جمله خلاصه اینکه بدبختی مسلمین نه از آمریکا که بیشتر از خود مسلمانهاست و باید بیدار شویم اما مبا خواب نیستیم که بیدار شویم بلکه خود را به خواب زده ایم