دولت رئیسی توان مذاکره جداگانه با هر کدام از اعضای تروئیکای اروپایی پیرامون برجام را ندارد

سیاست ضدایرانی دولت جدید برلین، «راهبردی» یا «تاکتیکی»؟!

۲۲ آذر ۱۴۰۰ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۰۸۳۰۹ اخبار اصلی اروپا پرونده هسته ای
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
علی ماجدی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که اگر مذاکرات جاری به شکست بینجامد دولت آلمان جدید ائتلافی آلمان و اساسا هر حزبی که روی کار باشد نمی‌تواند کار خاصی برای تعمیق روابط با ایران انجام دهد. چون مناسبات و دیدگاه یکسانی در قالب ۱+۴ و آمریکا پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران وجود دارد. لذا موفقیت یا عدم موفقیت در مذاکرات وین برای احیای برجام نقش به سزا، کلیدی و غیر قابل انکاری در آینده روابط تهران و برلین ایفا خواهد کرد، کما اینکه مشابه همین وضعیت برای روابط جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورهای اروپایی و حتی چین و روسیه هم وجود دارد.
سیاست ضدایرانی دولت جدید برلین، «راهبردی» یا «تاکتیکی»؟!

دیپلماسی ایرانی – سرانجام پس از ۱۶ سال شاهد بودیم که چهارشنبه هفته گذشته اولاف شولتس از حزب سوسیال دموکرات با ادای سوگند در بوندس تاگ (مجلس فدرال آلمان) کار خود را به عنوان صدراعظم دولت ائتلافی جدید آلمان متشکل از سه حزب سوسیال دموکرات ها، سبزها و دموکرات‌های آزاد آغاز کرد. نکته حائز اهمیت در خصوص دولت ائتلافی جدید این کشور به تغییرات معنادار در حوزه سیاست خارجی باز می گردد. در این رابطه طبق سند ۱۷۷ صفحه‌ای ائتلاف موسوم به «چراغ راهنمایی» باید شاهد تغییر رفتار برلین به ویژه در قبال تهران باشیم. در این بین برخی از تحلیل ها حکایت از آن دارد که این تغییر سیاست خارجی دولت جدید آلمان می تواند به سیاست های ایران هراسانه یا ضد ایرانی دامن بزند. پیرو این نکته سوالی که مطرح است این خواهد بود که سیاست ضدایرانی دولت جدید برلین، «راهبردی» یا «تاکتیکی»؟ در سایه این نگاه، روابط دو کشور چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا این نگاه جدید بر مذاکرت برجامی هم اثر گذار خواهد بود؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، محور گفت‌وگوی دیپلماسی ایرانی با علی ماجدی، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در برزیل، ژاپن و آلمان و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل و تحولات اروپا است که در ادامه می خوایند:

چهارشنبه هفته گذشته ۸ دسامبر/ ۱۷ آذر ماه اولاف شولتس، نامزد حزب سوسیال دموکرات با ادای سوگند در مجلس فدرال آلمان رسما کار خود را به عنوان نهمین صدراعظم جدید این کشور آغاز کرد. در این بین نکته حائز اهمیت به سیاست خارجی دولت جدید آلمان به خصوص در قبال جمهوری اسلامی ایران باز می‌گردد که به نظر می‌رسد با توجه به مجموعه اظهارنظرها و مواضع اعضای این دولت از اولاف شولتش به عنوان صدراعظم گرفته تا آنالنا بائربائوک از حزب سبز در قامت وزیر امور خارجه جدید دولت ائتلافی آلمان، نوعی نگاه ایران هراسانه و شاید ضد ایرانی مستتر است. به باور شما دلیل یا دلایل نگاه ضدایرانی دولت ائتلافی جدید آلمان چیست. خاصه آنکه بر خلاف تصور، این گزاره برایم مطرح بود که اگر چه پست صدراعظمی آلمان همواره بین دو جریان «متحد مسیحی» و «سوسیال دموکرات» دست به دست شده، اما با روی کار آمدن احزاب چپ و به دست گرفتن قدرت توسط سوسیال دموکرات ها، آلمان به سمت استقلال رویه بیشتر در قبال سیاست های ایالات متحده و به تبعش تمایل برای برقراری روابط با ایران پیش خواهد رفت. حال با روی کار آمدن دولت ائتلافی متشکل از سوسیال دموکرات ها، سبزها و دموکرات‌های آزاد، عملا عکس آن را شاهدیم. آیا نگاه چپ در آلمان با محوریت سوسیال دموکرات ها دچار پوست اندازی سیاسی و بازخوانی دیپلماتیک شده اند؟ آیا اولاف شولتس بر خلاف دیگر اسلاف هم حزبی خود (سوسیال دموکرات ها) از ویلی برانت گرفته تا هلموت اشمیت و گرهارد شرودر رفتار می کند؟ 

ابتدا به ساکن باید عنوان داشت که بعد از جنگ جهانی دوم به جز یک دوره همواره در آلمان شاهد روی کارآمدن دولت های ائتلافی بوده ایم. یعنی بر اساس سنت تاریخی – سیاسی در آلمان همواره احزاب با ائتلاف، رایزنی و گفت وگو توانسته اند یک دولت تشکیل دهند. بنابراین همواره دولت و سیستم در آلمان یک ساختار ائتلافی و چند حزبی است. در ضمن  پیرو آنچه که در پرسشتان اشاره داشتید، سوسیال دموکرات ها همواره سعی کرده اند استقلال رویه بیشتری در برابر سیاست ایالات متحده آمریکا به خصوص در حوزه فرا آتلانتیکی با محوریت اقدامات نظامی داشته باشند. در همین رابطه اگر به سابقه تاریخی آلمان، حداقل در سه دهه گذشته نگاه کنیم بهترین دولت به گرهارد شرودر صدراعظم پیشین آلمان از حزب سوسیال دموکرات باز می گردد. در آن زمان بود که حمله ایالات متحده به عراق صورت گرفت. برای انجام آن حمله، کاخ سفید به دنبال ائتلاف سازی با دیگر کشورها به خصوص هم‌پیمانان خود برای توجیه تجاوز به عراق بود. چون واشنگتن همواره سعی داشته و دارد برای اقدامات، تصمیمات و واکنش هایش به خصوص در حوزه نظامی، متحدینی را برای خود تعریف کند تا عملاً هزینه های سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، لجستیکی، انسانی و ... این قبیل اقدامات و حملات با تقسیم بین کشورهای هم پیمان کاهش پیدا کند. اما در همان زمان علیرغم آنکه دولت وقت ایالات متحده از برلین خواسته بود که به این ائتلاف برای حمله به عراق بپیوندد، عملا با مخالفت شرودر مواجه شد. اگر تنها همین یک مخالفت گرهارد شرودر به عنوان صدراعظم پیشین آلمان از حزب سوسیال دموکرات را با کل کارنامه ۱۶ ساله آنگلا مرکل، البته به جز ۴ سال دولت دونالد ترامپ مقایسه کنیم به نظر می رسد زمانی که دموکرات مسیحی ها در آلمان قدرت را به دست می گیرند همراهی بیشتر و انعطاف پررنگ‌تری در قبال سیاست‌های آمریکا از خود نشان می دهند. به عبارت روشن تر همواره دموکرات مسیحی ها همسویی بیشتری با ایالات متحده از خود نشان داده‌اند تا سوسیال دموکرات ها. 
 
اما بعد از توافق ۲۴ نوامبر سه حزب پیروز در انتخابات آلمان بر سر تشکیل دولت ائتلافی (سوسیال دموکرات ها، سبزها و دموکرات‌های آزاد) و امضای سند ۱۷۷ صفحه‌ای توافق مذکور که سه شنبه هفته گذشته و یک روز قبل از آغاز به کار رسمی اولاف شولتس به عنوان صدراعظم جدید صورت پذیرفت، حکایت از نگاه دیگری در سوسیال دموکرات ها دارد. به هر حال بخش قابل توجهی از سند ۱۷۷ صفحه‌ای به سیاست خارجی اختصاص دارد که اتفاقا چند سطر آن مستقیما به ایران پرداخته است. در سند مذکور دولت جدید آلمان خواستار احیای برجام بدون اشاره به نقش دولت دونالد ترامپ در خروج از توافق هسته‌ای و سیاست فشار حداکثری این دولت و تداوم آن در دولت بایدن است. نکته مهمتر به نقش ایران در تنش های منطقه خاورمیانه باز می گردد. کل بخش خاورمیانه سند ۱۷۷ صفحه‌ای مذکور که به واقع ستون اصلی دولت ائتلافی در ۴ سال آینده است این ذهنیت را به وجود می‌آورد که آلمان از منظری رادیکال و غیراروپایی، ایران را تنها مسبب و بازیگر ناامن کننده منطقه غرب آسیا قلمداد می‌کند. با توجه به مجموعه نکات یاد شده، سیاست ضدایرانی دولت جدید برلین، «راهبردی» است یا «تاکتیکی»؟

واقعیت امر آن است که اکنون نمی‌توان پیش بینی دقیق و قطعی در قبال سیاست‌های دولت جدید ائتلافی آلمان داشت. لذا باید منتظر ماند و دید که این دولت در آینده چه اقدامات، تصمیمات و واکنش‌هایی را به خصوص در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی در دستور کار قرار خواهد داد. اما در مجموع و با توجه به سابقه تاریخی - سیاسی آلمان که در پاسخ به سوال نخست به آن اشاره کردم، همواره سوسیال دموکرات ها در مقایسه با احزاب دموکرات مسیحی از استقلال رویه بیشتری در برابر ایالات متحده آمریکا در حوزه سیاست های فرا آتلانتیکی با محوریت اقدامات نظامی برخوردار بوده اند و چون اکنون بیشترین کرسی در دولت جدید ائتلافی متعلق به سوسیال دموکرات هاست و پست کلیدی صدراعظمی هم به این حزب رسیده است، به نظر می رسد که این دولت هم مطابق با اسلاف خود عمل کند. یعنی حداقل باید پیشفرض را بر این گذاشت که دولت ائتلافی جدید با محوریت سوسیال دموکرات ها هم مانند دولت‌های قبلی از این حزب عمل کند، مگر آنکه در آینده خلاف آن ثابت شود. لذا به نظر من احتمالا در آینده مسیر و راه برای گسترش مناسبات بین تهران و برلین در دولت جدید آلمان وجود شکل خواهد گرفت.

حتی با وجود نگاه دولت جدید آلمان در قبال جمهوری اسلامی ایران در همان سند توافق ۱۷۷ صفحه ای که به نقش مخرب تهران در خاورمیانه و برجام اشاره دارد؟

مسئله برجام و مذاکراتی که اکنون در وین در جریان است تنها به دولت جدید آلمان باز نمی گردد، بلکه یک نگاه ثابت، عمومی و تعمیم یافته بین اعضای ۱+۴ و همچنین ایالات متحده آمریکاست؛ از فرانسه و انگلستان گرفته که در کنار آلمان، تروئیکای اروپایی حاضر در برجام را شکل داده اند تا آمریکا و حتی روسیه و چین همواره نگاه یکسانی نسبت به احیای برجام و مذاکرات وین با هدف احیای توافق هسته ای و لغو تحریم ها دارند. پس نمی‌توان این نقد را متوجه دولت جدید آلمان در خصوص برجام کرد. در این رابط همه این کشورها معتقدند باید از مسیر مذاکرات وین، برجام احیا شود تا هم ایران به تعهدات هسته ای خود عمل کند و هم لغو تحریم‌ها محقق شود. در غیر این صورت اگر مذاکرات جاری به شکست بینجامد دولت آلمان جدید ائتلافی آلمان و اساسا هر حزبی که روی کار باشد نمی‌تواند کار خاصی برای تعمیق روابط با ایران انجام دهد. چون مناسبات و دیدگاه یکسانی در قالب ۱+۴ و آمریکا پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران وجود دارد. لذا موفقیت یا عدم موفقیت در مذاکرات وین برای احیای برجام نقش به سزا، کلیدی و غیر قابل انکاری در آینده روابط تهران و برلین ایفا خواهد کرد، کما اینکه مشابه همین وضعیت برای روابط جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورهای اروپایی و حتی چین و روسیه هم وجود دارد. اینها علاوه بر آن است که افزون بر آلمان دیگر کشورهای اروپایی هم چنین خود اتحادیه اروپا، آمریکا و امثالهم هیچگاه نگاه مثبتی به نقش و نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه نداشته و ندارند. پس نمی توان نقد شما را تنها به دولت جدید آلمان گره زد، بلکه غالب کشورهای اروپایی و آمریکا هم نگاه خوش بینانه ای نسبت به تحرکات ایران در خاورمیانه ندارند. هم چنانی که فرانسه، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی هم مشابه این انتقادات دولت جدید آلمان در قبال نقش ایران در خاورمیانه را مطرح کرده اند. با اینحال مسئله اینجاست که به نظر می رسد سوسیال دموکرات ها در مقاطع حساس و در برهه های سرنوشت سازی چون حمله حمله نظامی آمریکا به عراق از استقلال رأی بیشتری نسبت به دموکرات مسیحی‌ها برخوردارند. این نکته فی نفسه می تواند مثبت تلقی شود. حال باید منتظر آینده و تحولات پیش رو بود که چه سمت و سویی را برای روابط دولت جدید ائتلافی آلمان با جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد زد.

اگر چه در سال ۲۰۰۷ پرونده کاظم دارابی و ترور میکونوس بسته شد؛ اما به هر حال تبعات ترور از همان روز وقوع در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲/ ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ دامن روابط ایران و آلمان را گرفت تا جایی که دو کشور سفرایشان را فرا خواندند و در ادامه نیز برلین چهار دیپلمات ایرانی را اخراج کرد. به دنبالش کار تا مرحله ای پیش رفت که تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز سفرای خود را از تهران فراخواندند و ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فراخواند و روابط دو طرف دچار بحران شد که تا سه ماه بعد و پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت. در سایه این نقطه تاریک در روابط دو کشور که چندان هم دور نیست، بستر تشدید تنش بین ایران و مشخصا با آلمان در صورت شکست مذاکرات وین را تا چه اندازه جدی می دانید؟

بله آن مسئله بود و سبب شد که روابط جمهوری اسلامی ایران و آلمان برای مقطعی کوتاه قطع شود. حتی روابط ایران و اتحادیه اروپا هم به دلیل قطع مناسبات تهران – برلین، قطع شد. اما شما شاهد بودید که در کمترین زمان ممکن، هم روبط جمهوری اسلامی و آلمان احیا شد و هم روابط ما با اتحادیه اروپا. این نکته نشان می دهد که طرفین تا چه اندازه توان و پتانسیل جدی برای حل و فصل مشکلات و اختلافات خود در کمترین زمان را دارند. اتفاقا بعد از احیای روابط با آلمان و اتحادیه اروپا، این روابط با وجود برخی اختلاف نظرها و مشکلات در سطح مناسب و قابل قبولی تا به امروز ادامه داشته است. پس نباید نسبت به آینده روابط تهران – برلین در دولت جدید ائتلافی اولاف شولتس بدبین بود؛ ما که نباید به عقب بر گردیم. باید نگاهمان رو به جلو باشد. اتفاقا اگر دقت کرده باشید آلمان همواره سعی کرده است نسبت به فرانسه و انگلستان در قالب و فرمت تروئیکای اروپایی (E 3) نگاه منعطف تر و تعدیل شده تری در قبال ایران داشته باشد. پیرو این نکته زمانی که برجام امضا شد، اولین هیئت دیپلماتیکی که به ایران سفر کرد آقای زیگمار گابریل، وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم وقت آلمان بود. بعد از آن بود که سایر هیئت‌های دیپلماتیک از کشورهای اروپایی به ایران سفر کردند. بنابراین اگر مذاکرات جاری در وین به توافق جدید منجر شود و بر جام احیا گردد، آلمان بیش و پیش از همه کشورها روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری خود با ایران را ارتقاء خواهد بخشید. پس باز هم تکرار می کنم موفقیت یا عدم موفقیت در مذاکرات وین برای احیای برجام نقش به سزا، کلیدی و غیر قابل انکاری در آینده روابط تهران و برلین ایفا خواهد کرد.

علیرغم آن که بعد از جنگ جهانی دوم و مشخصاً از سال ۱۹۴۹ تا به اکنون همواره پست صدراعظمی آلمان بین دو جریان «متحد مسیحی» و «سوسیال دموکرات» دست به دست شده است، از نگاه شما اکنون که پس از ۱۶ سال دوباره سوسیال دموکرات ها قدرت را از احزاب متحد مسیحی پس گرفتند تا چه اندازه در مقوله دیپلماسی مستقل از سیاست‌های آنگلا مرکل عمل خواهند کرد و تا چه اندازه شاهد گشوده شدن صفحه جدیدی در سیاست خارجی آلمان خواهیم بود، به ویژه که طبق فرمایش حضرتعالی همواره سوسیال دموکرات ها نسبت به دموکرات مسیحی ها از استقلال رای بیشتری در قبال سیاست های فرا آتلانتیکی ایالات متحده آمریکا برخوردار بوده اند؟

اما اگر بخواهیم در یک نگاه راهبردی و استراتژیک مسئله تغییر رفتار و نگاه در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی آلمان را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم به نظر نمی رسد که شاهد تغییرات گسترده و بنیادینی در دولت ائتلافی جدید نسبت به دولت مرکل باشیم. با وجود اینکه قدرت از دموکرات مسیحی ها به سوسیال دموکرات ها رسیده است، اما سیاست خارجی آلمان دچار زلزله سیاسی نخواهد شد. من در طول ماموریتم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان همواره از مقامات میانی این کشور شنیده‌ام که پس از انگلستان، مهمترین شریک آمریکا، آلمان است. به خصوص همکاری آلمان و آمریکا در ناتو. اما با این وجود باز هم تکرار می‌کنم اگر سیاست های فرا آتلانتیکی ایالات متحده آمریکا به جایی برسد که باید اقدامی نظامی نظیر حمله و تجاوز به دیگر کشورها در دستور کار قرار بگیرد معمولاً طبق سنت سیاسی - تاریخی آلمان، سوسیال دموکرات ها نسبت به دموکرات مسیحی ها از استقلال رای بیشتری در مقابل آمریکا برخوردار هستند.

این استقلال رای مدنظر شما در خصوص تبعیت دولت جدید ائتلافی آلمان با محوریت سوسیال دموکرات ها از سیاست فشار حداکثری و تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران هم صدق می‌کند؟

همان گونه که قبلاً اشاره کردم مسئله برجام و تحریم های آمریکا قدری متفاوت است. لذا نمی‌توان این نقد را فقط متوجه آلمان دانست. اکنون همه کشورها جهان به دلیل سیاست فشار حداکثری آمریکا مجبور شده‌اند روابط تجاری و اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی ایران را یا به طور کامل قطع کنند و یا به حداقل برسانند. پس بدیهی است که آلمان هم به تبعیت از تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نتواند کار خاصی انجام دهد، کما اینکه دیگر کشورهای اروپایی، اتحادیه اروپا و حتی روسیه و چین هم نتوانستند در برابر سیاست فشار حداکثری آمریکا و تحریم‌های این کشور علیه ایران اقدام سازنده، مثبت، عملی و ملموسی انجام دهند. ضمن اینکه در آلمان هیچ دولتی، چه سوسیال دموکرات، چه دموکرات مسیحی و یا هر حزب دیگری نمی‌تواند به شرکت ها، موسسات مالی و بانک های این کشور دستور بدهد که با ایران یا هر کشور دیگری روابط خود را ارتقاء بدهد یا ندهد. از طرف دیگر به دلیل حجم گسترده مناسبات اقتصادی و ترازی تجاری قابل توجه آلمان و ایالات متحده آمریکا بدیهی است که شرکت های آلمانی علاقه‌ای به دور زدن تحریم ها و برقراری روابط اقتصادی و تجاری با جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند. نکته ممهتر اینجاست که تحرکات دیپلماتیک و مبنای سیاست خارجی آلمان همواره بر یک نگاه اقتصادی می چرخد به شرط آنکه این روابط اقتصادی و مناسبات دیپلماتیک مشکلات جدی برای برلین ایجاد نکند. مثلاً آلمان جزو مهمترین کشورهایی است که روابط و مناسبات گسترده‌ای تجاری با چین برقرار کرده است به طوری که در بین کشورهای اتحادیه اروپا، آلمان بیشترین حجم روابط تجاری را با چین دارد، همچنانی که این روابط در حوزه گازی با روسیه هم برقرار است. پس اساساً ماهیت روابط دیپلماتیک و سیاست خارجی در آلمان، اقتصاد محور است.

اگر بخواهیم نگاه دقیق تری به صدراعظم جدید آلمان داشته باشیم. از دید شما اولاف شولتس تا چه اندازه بر اساس نگاه حزب متبوعش و به دنبال آن سیاست های اسلاف خود از ویلی برانت گرفته تا هلموت اشمیت و گرهارد شرودر عمل می کند تا چه اندازه در سایه سیاست های صدراعظم حزب رقیب خود از کنراد آدنائر تا لودیویگ ارهارد، کورت جی کیزینگر، هلموت کهل و در نهایت آنگلا حرکت می کند، تا چه اندازه نگاه و آرای شخصی او می تواند در دستور کار دولت جدید ائتلافی آلمان قرار گیرد و تا چه اندازه متاثر از ائتلاف «چراغ راهنمایی» (سوسیال‌دموکرات‌ها، سرخ؛ سبزها، سبز و دموکرات‌های آزاد، زرد – سه رنگ چراغ راهنمایی) است؟

نمی‌توان به طور مشخص گفت که صدراعظم جدید آلمان تا چه اندازه از سیاست های حزب خود یا سیاست‌های آنگلا مرکل و یا نگاه و آرای شخصی اش تبعیت می کند. برای شنجش دقیق آن سهم و میزان دقیق هر کدام باید منتظر باشیم و ببینیم که کارنامه این دولت در ۴ سال آینده چگونه خواهد بود. ضمنا نباید فراموش کنیم که دولت جدید آلمان یک دولت ائتلافی است. یعنی در کنار سوسیال دموکرات ها شاهد روی کار آمدن حزب سبز و دموکرات های آزاد هستیم. هر کدام از اینها به نسبت کرسی که به دست آورده اند و بنا به نگه حزبی که دارند می توانند در سیاست‌های دولت جدید مداخله کنند. پس نمی توان اینجا دیدگاه‌ها و آرای شخصی خود شولتس و یا نگاه حزبی سوسیال دموکرات ها را به صورت مجرد و مستقل از دیگر پارامترها ارزیابی کرد. مضافا سیستم و ساختار آلمان فرد محور نیست، بلکه بر اساس یک خرد جمعی و یک سیستم و ساختار حزبی و ائتلافی عمل می کند. پس نگاه های شخصی کمترین تاثیر را دارد. با اینحال اگر بخواهم به طور مشخص در مورد روابط ایران و آلمان سخن بگویم همواره سوسیال دموکرات ها روابط خوب و حسنه ای با جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند. لذا به نظر من اکنون فرصت بیشتر، مناسب تر و پررنگ تری برای بهبود و ارتقای روابط تهران و برلین شکل گرفته است، اما در عین حال به دلیل برخی مسائل مانند برجام و تحریم ها نباید شاهد تغییرات وسیعی در روابط دو کشور باشیم تا زمانی که توافق جدید حاصل شود.

در این بین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه دولت سید ابراهیم رئیسی عنوان داشته است که دولت سیزدهم به جای پیگیری رویه غلط در حوزه دیپلماسی، یعنی گفت وگو و مذاکره همزمان با سه کشور اروپایی در فرمت تروئیکای اروپا سعی خواهد کرد که از این به بعد به صورت جداگانه با هر کدام از این کشورهای عضو (آلمان، فرانسه و انگلستان) مذاکرات خود را انجام دهد. لذا دیگر قرار نیست تهران در مسائل گوناگون به خصوص برجام همزمان با سه کشور اروپایی گفت و گو کند. حال در این بین پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا آیا تغییر حکومت در آلمان و روی کار آمدن دولتی جدید از حزبی جدید می‌تواند بستر را برای گفت وگوهای تک به تک و مجزای ایران با هر کدام از اعضای تروئیکای اروپا شکل دهد؟

همانگونه که اشاره کردید در تحولات داخلی اتحادیه اروپا بعد از خروج بریتانیا از این اتحادیه اکنون تروئیکا اروپایی شامل آلمان، فرانسه و ایتالیا است. یعنی ایتالیا جای بریتانیا را گرفته است. اما به طور مشخص در خصوص توافق هسته‌ای و برجام اگرچه شاهد خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بوده‌ایم، اما کماکان تروئیکای اروپایی همان سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان هستند. چرا که این سه کشور اعضای دائمی، چه در فرمت ۱+۴ و چه در فرمت ۱+۵ و جزو امضا کنندگان برجام به شمار می‌روند. پس به طور مشخص به نظر من بسیار بعید است که دولت سید ابراهیم رئیسی بتواند در رابطه با برجام و مذاکرات هسته‌ای به صورت تک به تک با هر کدام از اعضای تروئیکای اروپایی گفت وگو کند. حتی با روی کار آمدن دولتی جدید از حزبی جدید در آلمان هم بسیار بعید است که دولت رئیسی بتواند گفت و گوهای مجزا و تک به تک را با هر کدام از این کشورها انجام دهد. اینجا تمرکز و تاکید چند باره من بر مسئله پرونده هسته‌ای و برجام است. چون برلین، پاریس و لندن همواره سعی کرده اند علیرغم برخی اختلافات و چالش‌ها یک سیاست واحد را در قبال پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران اتخاذ کنند. لذا اگر مسئله برجام باشد این تروئیکای اروپایی کماکان در قالب و فرمت آلمان، فرانسه و انگلستان طی طریق می کند. اما در سایر موارد به خصوص مسائل تجاری و اقتصادی می‌توان به صورت تک به تک با هر کدام از این کشورها وارد گفت‌وگو و مذاکره شد. حتی در دیگر مسائل سیاسی و دیپلماتیک هم می‌توان به صورت مجزا با این کشورها مذاکره کرد. 

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: علی ماجدی ایران آلمان بریتانیا فرانسه اتحادیه اروپا آمریکا حزب دموکرات مسیحی سوسیال دمکرات اولاف شولتس وین برجام تحریم


( ۱ )

نظر شما :