حل و فصل تنش تهران – واشنگتن در سایه مذاکره مستقیم

مواضع وزیر اطلاعات پیرامون ساخت سلاح هسته ای در قالب موازنه تهدید قابل ارزیابی است

۲۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۹۹۵۵ پرونده هسته ای انتخاب سردبیر
محسن جلیلوند در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که قطعاً مذاکرات مستقیم به مراتب کارآیی بیشتر و بهتری برای حل و فصل بهتر و عمیق تر مشکلات بین ایران و ایالات متحده آمریکا دارد تا این که به سمت گفت وگوهای دیپلماتیک با بازیگری برخی میانجیگران پیش رویم. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم اساساً برجام توافقی بین ایران و ایالات متحده آمریکا بود. شاید در ظاهر ایران با شش قدرت جهانی بر سر فعالیت‌های هسته‌ای خود به توافق رسید، اما در حقیقت برجام محصول توافق تهران و واشنگتن بود. اکنون هم که مسئله احیای برجام مطرح شده است نهایتا باید ایران و ایالات متحده آمریکا به یک توافق دست پیدا کنند. بنابراین حضور میانجیگر چندان تاثیر مثبتی نخواهد داشت.  
مواضع وزیر اطلاعات پیرامون ساخت سلاح هسته ای در قالب موازنه تهدید قابل ارزیابی است

دیپلماسی ایرانی – به موازات تداوم بن‌بست دیپلماتیک کنونی در بازگشت ایران و ایالات متحده آمریکا به برجام به دلیل مواضع طرفین برای بازگشت طرف مقابل به تعهدات خود، برخی حاشیه سازی های رسانه‌ای و سیاسی پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز در دستور کار قرار گرفته است که می تواند پازل تکمیلی برای تشدید فشارها بر ایران برای بازگشت از اقدامات کاهش تعهدات برجامی از طریق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای حکام باشد. پیرو این نکته این احتمال وجود دارد که با تشدید این حاشیه‌سازی‌ها پرونده فعالیت های هسته ای اقتضائات سیاسی و امنیتی پیدا کند و با ارجاع آن به شورای حکام و شورای امنیت، دست جو بایدن برای اجماع جهانی علیه تهران بازتر شود. اما تا چه اندازه این سناریو نزدیک به واقعیت است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسئله، گفت و گویی را با محسن جلیلوند، استاد روابط بین الملل و تحلیلگر مسائل سیاسی پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

ادعای وال استریت ژورنال بر مبنای گفته های سه دیپلمات اروپایی پیرامون کشف مواد رادیو اکتیو با منشا نامعلوم در جریان بازرسی فصل‌پاییز از دو سایت هسته ای کشور که نشان می دهد ایران فعالیت‌های هسته‌ای اعلام نشده‌ای را انجام می‌دهد تا جریان سازی همین نشریه (وال استریت ژورنال) در خصوص ورود تجهیزات جدید به تاسیسات هسته‌ای نطنز برای تولید اورانیوم فلزی از ۸ فوریه/ ۲۰ بهمن ماه و نیز گزارش رویترز مبنی بر آغاز غنی سازی اورانیوم با سانتریفیوژهای پیشرفته در سایت نطنز از ۱۴ بهمن گو شه ای از حاشیه سازی های اخیر رسانه ای و سیاسی در قبال پرونده فعالیت های هسته ای ایران است؛ حاشیه سازی هایی که به نظر می رسد بعد از مواضع صریح و قاطع جمهوری اسلامی ایران و نیز ایالات متحده آمریکا مبنی بر این که طرف مقابل باید گام نخست را در بازگشت به برجام و پیگیری تعهداتش ذیل توافق هسته ای بردارد، در دستور کار قرار گرفت. حال از نگاه شما آیا این حاشیه‌سازی‌های رسانه پیگیری همان سیاست پرونده‌سازی برای فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای حکام به موازات سیاست بایدن برای بازگشت است؟ آیا میان این دو مقوله می توان ارتباطی پیدا کرد؟ آیا حاشیه سازی های رسانه‌ای اخیر و به تبع آن ایجاد حساسیت در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای حکام می تواند به شکل گیری مسیری برای امنیتی و سیاسی کردن پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران منجر شود تا در نهایت بایدن به اهداف خود در برجام دست پیدا کند؟

در پاسخ به این سوال شما باید دو نکته مهم را مد نظر قرار داد؛ اول این که همانگونه که در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان داشتم مواضعی که جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در قبال بازگشت طرف مقابل به تعهدات برجامی در گام نخست اتخاذ می‌کنند، مواضعی برای کسب اهداف و منافع حداکثری است که در نهایت با دیپلماسی، مذاکره و چانه زنی سیاسی طرفین و رسیدن به یک اشتراک نظر، تهران و واشنگتن به حداقل های خود دست پیدا می کنند. بنابراین آنچه که اکنون به عنوان بن‌بست سیاسی و دیپلماتیک «اول ایران یا اول آمریکا» مطرح می شود در حقیقت بن بست نیست، بلکه می‌تواند تلاش اولیه برای موازنه قوا به منظور رسیدن به منافع حداکثری باشد که مسیر را برای برای مذاکره و چانه‌زنی دیپلماتیک در جهت تحقق حداقل های ایران و ایالات متحده شکل دهد. البته شاید در سایه مذاکرات آن چیزی که به عنوان منافع نصیب طرفین شود ایده آل تهران یا واشنگتن نباشد، اما قطعاً در عالم سیاست چیزی به نام ایده‌آل وجود ندارد. بلکه سیاست تلاشی است برای کسب منافع با کمترین هزینه. نکته مهم دیگری که شما به آن اشاره کردید این است که تمام ادعاهای رسانه ای و سیاسی مطرح شده حاشیه‌سازی نیست، بلکه اقداماتی است که ایران قطعاً آنها را در دستور کار قرار داده است تا از این طریق بتواند شرایط را برای توازن قدرت و کسب برگ برنده های بیشتر به کار برد. همانگونه که رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و نیز آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا مطرح کردند نقطه گریز هسته‌ای ایران به کمتر از یک ماه رسیده است. بنابراین این ادعا ها حاشیه‌سازی نیست. اما تمام این مسائل منوط به نوع واکنش و رفتار طرف مقابل یعنی اروپا و ایالات متحده آمریکاست که در نهایت ایران به سمت اتمام نقطه گریز هسته‌ای برود و یا اینکه آن را عملیاتی کند.

پس مواضع سید محمود علوی، وزیر اطلاعات پیرامون ساخت سلاح هسته ای که اتفاقا با حاشیه سازی رسانه‌ای گسترده ای، هم در داخل و هم در خارج از کشور همراه بود که حتی تا مرز انتقاد برخی رسانه های همسو با نظام هم کشیه شد در راستای تحلیل شما واقعیت دارد؟ سوال مهمتر این است که آیا مواضع وزیر اطلاعات پیرامون دستیابی به سلاح هسته ای صرفاً یک موضع گیری شخصی فردی چون آقای علوی، آن هم در مقام وزیر اطلاعات است یا این که نشان از تغییر نگاه جمهوری اسلامی ایران پیرامون دستیابی به سلح هسته ای است؟

در علم سیاست و روابط بین الملل ما با سه مقوله برای تقابل با فشارها سر و کار داریم؛ اول «موازنه قوا»، بعد «موازنه وحشت» و در نهایت «موازنه تهدید». جمهوری اسلامی ایران یقینا نمی‌تواند از موازنه قوا و موازنه وحشت استفاده کند. چرا که، نه از توان و قدرت لازمه نظامی و امنیتی برای تقابل با آمریکا برخوردار است و نه استفاده از موازنه وحشت می تواند راهگشا باشد. چرا که در این صورت تبعات گسترده سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی برای ایران شکل خواهد گرفت. تنها راهی که برای ایران باقی می‌ماند موازنه تهدید است. بنابراین سخنان آقای علوی، وزیر اطلاعات مبنی بر اینکه اگر فشارها و تهدیدات بیشتر شود ایران به سمت ساخت سلاح هسته‌ای خواهد رفت در قالب موازنه تهدید قابل تحلیل و ارزیابی است.

در راستای تحلیل شما بسیاری از کارشناسان معتقدند که اکنون تنش میان ایران و ایالات متحده آمریکا به یک نقطه میانجی ناپذیر رسیده است که با وساطت کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای قابل حل نیست. آیا مذاکره مد نظر شما با این وساطت و میانجیگری قابل پیگیری است یا در سایه گفت وگوهای دیپلماتیک مستقیم تهران و واشنگتن؟

قطعاً مذاکرات مستقیم به مراتب کارآیی بیشتر و بهتری برای حل و فصل بهتر و عمیق تر مشکلات بین ایران و ایالات متحده آمریکا دارد تا این که به سمت گفت وگوهای دیپلماتیک با بازیگری برخی میانجیگران پیش رویم. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم اساساً برجام توافقی بین ایران و ایالات متحده آمریکا بود. شاید در ظاهر ایران با شش قدرت جهانی بر سر فعالیت‌های هسته‌ای خود به توافق رسید، اما در حقیقت برجام محصول توافق تهران و واشنگتن بود. اکنون هم که مسئله احیای برجام مطرح شده است نهایتا باید ایران و ایالات متحده آمریکا به یک توافق دست پیدا کنند. بنابراین حضور میانجیگر چندان تاثیر مثبتی نخواهد داشت. اینها علاوه بر آن است که تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از ترور سردار سلیمانی به یک نقطه بسیار بغرنج و پیچیده رسیده است که عملاً با میانجیگری قابل حل و فصل نیست. اما نکته بسیار مهمی که نباید نادیده گرفت این است که اکنون یک چماق بسیار مناسب در اختیار جو بایدن قرار دارد و آن تحریم ها و سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ است که می تواند بیشترین فرصت را برای دولت جدید متحده آمریکا به منظور وادار کردن ایران برای انجام تعهدات مدنظرش ایجاد کند. یعنی همان تحریم هایی در دوران باراک اوباما لغو شده بود و برجام آن‌ها را کنار گذاشته بود اکنون بایدن به عنوان امتیاز دوباره به ایران خواهد فروخت، اما در قبال آن ایالات متحده آمریکا علاوه بر فعالیت‌های هسته‌ای به دنبال امتیازات بیشتر در خصوص توان دفاعی و نفوذ منطقه ای است. 

اما آنگونه که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه به عنوان داشته است دیگر دوران پیگیری سیاست ایالات متحده آمریکا مبنی بر این که «آنچه که مال من است، مال من است و آنچه که مال توست قابل مذاکرات است» به پایان رسیده است. یعنی مذاکره بر روی برجام عملاً غیر ممکن است، چرا که برجام توافقی است که بیشتر روی آن مذاکره شد. ضمن این که تهران هیچگاه تمایلی به مذاکره در خصوص توان دفاعی و نفوذ منطقه‌ای خود ندارد. با این وصف آمریکا می تواند امتیازات فرخته شده را در برجام دوباره به ایران بفروشد؟

بله این نکاتی که شما به آن اشاره کردید در مواضع دیپلماتیک طرفین مطرح می شود و دقیقا در راستای تحلیل من قرار دارد. به این معنا که اکنون ایران و ایالات متحده آمریکا با موضع‌گیری‌های سیاسی و دیپلماتیک، حداکثر منافع و انتظارات خود را بیان می‌کنند، اما آن چیزی که در پشت پرده و در مذاکره حاصل می‌شود، حداقل های طرفین خواهد بود. پس قطعاً ایران هم باید در این خصوص مذاکرات خود را انجام دهد. اگر چنین نبود تهران هیچ گاه نماینده سازمان ملل در امور یمن را، آن هم بعد از مواضع جو بایدن در خصوص پایان دادن به جنگ یمن قبول نمی کرد.

ولی بنا به گفته آقای ظریف هماهنگی برای حضور آقای مارتین گریفیتس، نماینده سازمان ملل در امور یمن در تهران به پیش از مواضع جو بایدن باز می گردد و ارتباطی به سخنان بایدن در خصوص پایان دادن به جنگ یمن ندارد؟

باز هم تاکید می‌کنم اتفاقاً مواضعی که آقای ظریف و دیگر مقامات کشور مطرح می‌کنند مواضعی است که باید اتخاذ شود، اما آن چیزی که در پشت پرده باید به عنوان منافع پی گرفته شود، حداقل هایی است که در سایه مذاکره به دست خواهد آمد. همانگونه که در دوران باراک اوباما، ایران و ایالات متحده آمریکا در مواضع رسمی سیاسی و دیپلماتیک خود از تقابل سخن می گفتند، اما در مذاکرات پشت پرده در عمان به دنبال یافتن راه حلی برای خروج از این شرایط بودند که در نهایت به برجام ختم شد.
 

کلید واژه ها: محسن جلیلوند ایران آمریکا برجام جو بایدن


( ۶ )

نظر شما :

محمد ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۶
اگر مجلس طرحی برای احقاق حقوق هسته ای تصویب کنه برای بر هم زدن برجامه و سیاسی کاریه!!! اگر وزیر اطلاعات(که البته کار درستی کرده) مواضع محکمی در خصوص به دست آوردن سلاح اتمی بگیره در قالب موازنه تهدید و حفظ برجام قابل تحلیله!!!
یک ایرانی ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۱:۲۹
اول باید کفایت و عرزه داشت بعدا مذاکره و هر چی چیزی که در دولت حسن روحانی نایاب هست و نخواهد بود