عصر جدید پوتین آغاز شد

روسیه و مادام العمر شدن تزار قهوه ای

۱۴ تیر ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۹۲۸۹۰ اروپا انتخاب سردبیر
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مخرج مشترک این ائتلاف سرخ – قهوه ای، چیزی نیست جز «طبایع الاستبداد» روسی و دولت گرایی تزاری و فرادستی ایده هویت مستقل و متمایز ملت روس و جغرافیا و ژئوپولتیک ویژه آن به عنوان هویتی آسیایی – اروپایی. 
روسیه و مادام العمر شدن تزار قهوه ای

دیپلماسی ایرانی: رای مثبت مردم روسیه به اصلاحات پیشنهادی قانون اساسی به معنای مادام العمر شدن رهبری ولادیمیر پوتین است. اگر پوتین تا سال 2036 در قدرت بماند در طول 150 سال قبل از آن، بیش از هر زمامدار دیگری در کاخ کرملین حکومت کرده است، حتی بیش از استالین که اندکی کمتر از 30 سال در مسند رهبری باقی ماند.

مادام العمر شدن بالقوه رهبری پوتین در کنار بسته ای از اصلاحات راستگرایانه نظیر ممنوعیت ازدواج همجنس گرایان و شمولیت اعتقاد به خدا به عنوان یک ارزش بنیادین اتفاق افتاد. امری که نشانگر پشتیبانی ائتلافی از نیروهای اجتماعی هواداران کلیسا گرفته تا ملی گرایان افراطی، اورآسیاگرایان، اسلاویست ها و چپ های هوادار نظام پیشین است.

مخرج مشترک این ائتلاف سرخ – قهوه ای، چیزی نیست جز "طبایع الاستبداد" روسی و دولت گرایی تزاری و فرادستی ایده هویت مستقل و متمایز ملت روس و جغرافیا و ژئوپولتیک ویژه آن به عنوان هویتی آسیایی – اروپایی. 

ایمان به این عقیده لاجرم به معنای باور داشتن به  سرشت مستقل جهان روسی و رسالت ویژه آن برای نقش آفرینی قائم به ذات خود در جهان است. روسیه ای که در ابتدای دهه نود ظاهرا ارزش های لیبرال دموکراسی را پذیرفت، اکنون به بزرگترین نماد شکست موج چهارم دموکراتیزاسیون در جهان تبدیل شده است.

این کشور گرچه اکنون به صورت کلی متحد ژئواستراتژیک چین به شمار می رود، اما به جهت کوچک بودن اندازه اقتصاد آن در قیاس با کشورهایی نظیر چین و برزیل و وابسته بودن آن به منابع معدنی، نمی تواند نمونه موفقی از اجماع پکن – ترکیب دولت مقتدر و اقتصاد بازار آزاد – هم به شمار رود.

بدین جهت روسیه پوتین را بیشتر می توان نسخه ای پست مدرن از راه روسی توسعه به شمار آورد که در ابتدای قرن هجدهم با اصلاحات آمرانه پطر کبیر آغاز شد و با انقلاب بلشویکی 1917 در شمایلی جدید به اوج خود رسید. پطر کبیر بدون اخذ تمام لوازم تمدن فرنگی به ویژه در حوزه نهادهای سیاسی و اجتماعی، روسیه را به یک قدرت اروپایی تبدیل کرد و ژوزف استالین هم از رهگذر برنامه های پنج ساله قاهرانه و تحمیل نوعی نظم سیاسی و اجتماعی خشن آن را تا طراز یک ابرقدرت جهانی بالا آورد.

روسیه در ابتدای دهه نود پس از فروپاشی شوروی، دچار زوال قدرت و حاکمیت شد و در چنگ مافیاهایی افتاد که از طریق چپاول ماترک دولت شوروی، یک شبه به قدرت و ثروت رسیدند. 

مهارت پوتین در کنار زدن حکومت های ملوک الطوایفی و تجمیع جزیره های قدرت عصر پساشوروی و افزایش قیمت جهانی نفت در پانزده سال گذشته، وی را در چشم مردم به مرد عمل و اقتدار تبدیل کرد.

پوتین دوباره روسیه منهزم را به قدرتی اروپایی تبدیل و اکثریت مردم را پشت یک ایدئولوژی ملی گرایی جدید متحد کرد.

تناقض اصلی در تداوم موفقیت وی همان تضادهای راه روسی توسعه است. یکه سالاری در سیاست و تکیه بر صنایع نظامی که مانند دوره شوروی بخش اصلی اقتصاد را تشکیل می دهند و غفلت یا ناتوانی از ایجاد یک ساختار اقتصادی مولد و کار آفرین، نقاط ضعف عمده آن است که چگونگی حل و فصل آنها دورنمای آینده این کشور را روشن می کند.

دور از ذهن نیست که این تجربه هم با وجود تضادهای پیشگفته مانند حکومت رومانف ها و امپراطوری شوروی سرانجام به بن بست برسد و روسیه دهه سی پس از پوتین دوباره دستخوش انقلاب و تحول شود.

کلید واژه ها: ولادیمیر پوتین روسیه


( ۱۵ )

نظر شما :

ارسلان ۱۴ تیر ۱۳۹۹ | ۲۰:۱۴
آقای محترم اگر میخواید در مورد یک کشور مقاله بنویسید حداقل واقع بینانه تر باشید.کی میدونه که پوتین برای بعد از خودش یک جانشین در نظر نگرفته و اگر قدرت کشور ها بر اساس اقتصاد هست پس چون اقتصاد هند بزرگتر از انگلیس و فرانسه شده پس از اروپا قدرتمندتره در حالی که این طور نیست.اقایون قدرت یک کشور به اندازه تولید ناخالص داخلی آن نیست بفهمید.
علی ۱۵ تیر ۱۳۹۹ | ۱۱:۵۹
امان از حماقت و تکبر و قدرت طلبی سیاستمداران. آقای پوتین هم نام نیکی از خود بر جا نخواهد گذاشت و به سرنوشت اسلاف خود دچار خواهد شد.
ایرانی ۱۶ تیر ۱۳۹۹ | ۰۱:۴۰
منکه دوستش دارم
ساشا ۱۶ تیر ۱۳۹۹ | ۰۲:۲۸
اقای پوتین هرگز به فکر قدرت طلبی نبوده وهدف ایشان فقط ساختن وقدرتمند کردن روسیه بوده است وایشان کسی بود که اقتصاد روسیه را پس از بحرانهای 1990 نجات دادند ودر دوره رهبری ایشان روسیه به اوج قدرت هم از لحاظ سیاسی واقتصادی ونظامی قرارگرفته و اتفاقا اقتصاد ملی روسیه در جایگاه بالایی قرارگرفت وبا امنیت بالای نظامی ، روسیه امروز حتی بدون ادعا از امریکا هم بالاتر است وبالا بردن ضریب قدرت نظامی روسیه کاری درست وبجا بود چرا که امریکا ومتحدانش همیشه بدنبال تهدید روسیه چه از طریق ناتو وچه از طریق کشورهای نزدیک روسیه مانند لهستان وغیره بوده وهستند واین مردم روسیه بودند که اگاهانه ایشان را انتخاب کردند وقدر شناس رهبر محبوب خود هستند ولی به نظر میاد دشمنان روسیه از انتخاب مجدد ایشان سخت اشفته وناراضی هستندمردم روسیه ملتی فهیم واگاه هستندوخودشان بهتر میدانند چه کسی بهتر هست در قدرت باقی بماند و هرگز سیاست طلبی وتکبر وقدرت طلبی سایر رهبران ودشمنان روسیه که کشورشان یا نیمی غوطه ور در بی عدالتی وکشتار مردم خود مانند امریکا بوده که حتی قادر به تامین امنیت وعدالت در کشورش نیست ویا نیمی دیگر که در خرافه دوران دقیانوس در سلطنت وپادشاهی سیر میکنندوتداعی داستان پادشاه وگدا هستندنبوده وروسیه واقای پوتین همیشه بدنبال ارتقا وپیشرفت کشورشان بوده اند نه منافع شخصی وبرهمین اساس تمام مقامات روسیه از ذره بین شفاف سازی عبور میکنند آیا انگلیس وامریکا وسایر منتقدان آقای پوتین هم به واقع اینقدر واضح شفاف سازی نموده اند ودر آخر تاریخ روسیه پراز افتخارات همچون پیروزی برفاشسیم والمان نازی بوده وهست که اگر نقش پررنگ روسیه نبود امروز هیچکدام از کشورهای مدعی روسیه جز زیردستان جیره خواران هیتلرو نازیها چیزی نبودندکه امروز علیه روسیه شعار بدهند.