آیا جهان شاهد ظهور ۵۰ کشور جدید خواهد بود؟

۱۸ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۱:۱۹ کد : ۱۹۹۲۰۹۸ سرخط اخبار

آیا جهان شاهد ظهور 50 کشور جدید خواهد بود؟ آیا سرنوشت آمریکا همانند شوروی سابق رقم خواهد خورد ؟

گروه سیاسی خبرگزاری فارس؛ احمدرضا هدایتی، کارشناس ارشد مدیریت: زمانی نه‌چندان دور کافی بود تا دولتمردان هر کشوری نه تهدید مستقیم، بلکه فقط خبر حرکت ناوهای آمریکایی یا نهیب شوروی سابق را بشنوند تا به اصطلاح «ماستشان را کیسه کنند» و در برابر قلدری‌ها، زیاده‌خواهی‌ها و زورگویی‌ها مدعیان قدرت‌ جهان زانو بزنند و سر تعظیم فرود آورند.

اما با تولد انقلاب اسلامی به‌تدریج هیمنه و اُبهت قدرت پوشالی نظام سلطه فرو ریخت و بار دیگر ثابت شد که نه‌تنها انبوه تجهیزات و امکانات مدرن‌ در برابر قدرت خداوند ناچیز و ناکارآمد است، بلکه همان‌گونه که خداوند در قرآن فرموده است، در مقابل اراده ملت‌های مؤمن و متوکل نیز قابلیت و قدرت خود را از دست خواهد داد. 

بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) و جانشین برحق ایشان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (دامت برکاته) با عنایت به همین نکته بود که از بدو تولد انقلاب اسلامی وعده نابودی استکبار جهانی را دادند و همواره تأکید داشتند که مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی می‌توانند با اتکا به قدرت لایزال الهی و ایستادگی و مقاومت، بر دشمنان خود فائق آیند. 

در این رابطه حضرت امام (ره) نه‌تنها در ۱۱ دی ۶۷ رسماً طی نامه‌ای مکتوب به گورباچف (رئیس جمهور وقت شوروی سابق) خُرد شدن استخوان‌های مارکسیسم و سقوط عنقریب شوری را پیش‌بینی کردند، بلکه از همان ابتدای انقلاب، بارها بر حتمی بودن افول و سقوط آمریکا نیز تأکید داشتند.

ایشان در یکی از سخنرانی‌هایشان با کلامی که گویا بیانگر وضع حال آمریکاست، در این زمینه فرمودند؛ «در خود آمریکا هم ملت آمریکا کم‌کم بیدار می‌شوند. و خواهد شناخت این ابرقدرت‌هایی که تحمیل می‌کنند خودشان را بر ملت‌ها.» (صحیفه امام؛ ج ۱۱؛ ص ۳۵۷)

رهبر معظم انقلاب نیز بارها به روند رو به اضمحلال دولت آمریکا اشاره کرده‌اند، از جمله در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۷۰ فرمودند؛ «قدرت استکبارى امریکا هم از بین خواهد رفت، او هم متلاشى خواهد شد، این قدرت جهنمى ماندنى نیست، اسرائیل هم ماندنى نیست.»

مقتدای مسلمین جهان در تاریخ ۵/۵/۷۹ نیز با اشاره به این‌که صاحب‌نظران معتقدند، تزلزل آمریکا یکبار در دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ همزمان با جنگ ویتنام کلید خورد، یادآوری می‌کنند که؛ «امروز و در دهه‏ی اوّلِ هزاره‏ی سوّم، می‏گویند شرایط برای آنها، شرایط دهه‏ی ۶۰ است؛ منتها ویرانی از درون است، ویرانی اخلاقی است، ویرانی ایمانی است، نقطه‏ی تمرکز ایمان برای مردم و جوان‌ها نیست. علم پیشرفت می‏کند، آزمایشگاه‏ها کار می‏کنند، ساخت‏وساز علمی و صنعتی و اتمی و غیره پیش می‏رود؛ اما روز به روز هویّت ملی [آمریکا] ضعیف‏تر می‏شود. این را آنها [کارشناسان آمریکایی و غیرآمریکایی] می‏گویند؛ این آسیب‏پذیریِ مهمی است.»

امام خامنه‌ای در ۴ مهرماه ۱۳۹۸ نیز تأکید کردند؛ «اینهایی که دشمنان ما هستند و مقابل ما هستند، خودشان هم اعتراف می‌کنند که رو به ضعفند و با وجود این، خوی استکباری را هم فراموش نمی‌کنند؛ یعنی همان روحیه‌ی استکباری که در طول این دو سه قرن اخیر، سه چهار قرن اخیر یاد گرفته‌اند که با دنیا و با همه از موضع بالا همیشه حرف بزنند، این را باز هم دارند و با همه‌ی این فضاحت‌ها و عقب‌ماندگی‌ها، این روحیه‌ی استکباری را از دست نداده‌اند؛ لکن واقعش این است که از جهات مختلفی دچار افولند که خودشان می‌گویند.»

شهید مرتضی آوینی نیز جمله معروفی دارند که می‌گویند؛ «من در فروپاشی تمدّن غرب بیشتر به تحوّل درونی غربی‌ها امیدوارم تا جنگی رو در رو که میان شرق و غرب و یا اسلام و غرب روی دهد؛ امّا غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصره‌ی آتش، خود را نیش خواهد زد و کشت.»

اما نشانه‌ها و دلایل سقوط و افول آمریکا کدامند؟

برای درک بهتر و راحت‌تر موضوع، باید عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر افول و سقوط آمریکا را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد، اما قبل از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری است که همانند سایر تحولات رخ داده در سطح جهان، بخش قابل توجهی از تحولات آمریکا نیز متأثر از ظهور و الهام‌بخشی انقلاب اسلامی ایران است.

الف – عوامل درونی:

اگرچه به ظاهر شعار دموکراسی و آزادی‌های فردی در آمریکا توانسته است، برخی از یانکی‌ها را اقناع کند، اما نوع ساختار حکومتی و نیز بلندپروازی‌ها و اقدامات و دخالت‌های نابجای آمریکا در امور کشورهای مختلف جهان از یک‌سو و شدت ناهنجاری‌ها و معضلات متعدد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی در آمریکا از سوی دیگر، چیزی نیست که استمرار آن در درازمدت به‌راحتی برای مردم این کشور قابل تحمل باشد.

امروز در سایه فعالیت‌های انحصاری کارتل‌ها و تراست‌های بزرگ تولیدی و تجاری، اختلاف و شکاف طبقاتی جامعه آمریکا در حدی است که به حکومت یک درصد سرمایه‌دار با ثروت افسانه‌ای بر 99 درصد مردم با توان مالی اندک منجر شده است.

افزایش میزان بیکاری، افزایش تورم بی‌سابقه و هزینه‌های سنگین خدمات عمومی از جمله؛ هزینه درمان، مسکن، تحصیل، حمل و نقل عمومی، مالیات و امثال آن، تشدید فقر در جامعه آمریکا را در پی داشته و زمینه تصرف و چپاول اموال و املاک اقساطی مردم توسط بانک‌ها و موسسات مالی را بیش از پیش فراهم نموده و گسترش روزافزون پدیده کارتون‌خوابی را در پی داشته است. 

در حالی‌که دولتمردان آمریکایی به بهانه تأمین امنیت و منافع فرامرزی این کشور یاغی، بخش قابل توجهی از بودجه و مالیات دریافتی از مردم را صرف اقدامات نامشروع، غیرقانونی و عمدتا خصمانه و در عین‌حال بیهوده در سایر کشورهای جهان می‌کنند، اما ناامنی و قتل و غارت در جامعه آمریکا دائماً رو به افزایش است و مردم هر لحظه انتظار دارند که مورد حمله مسلحانه و اصابت گلوله انواع تسلیحاتی قرار گیرند که به خاطر تأمین منافع شرکت‌های اسلحه‌سازی در اختیار هموطنانشان قرار گرفته است.

علاوه بر موارد فوق، عوامل دیگری مانند؛ جنگ‌طلبی مسئولین آمریکایی، نژادپرستی افراطی و یا تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، فساد، بی‌عدالتی و نابرابری‌های اجتماعی و در نتیجه افزایش مشکلات روحی و روانی جامعه آمریکا و افسردگی، خستگی و نارضایتی مردم آمریکا را در پی داشته است.

نکته قابل تأمل دیگر این است که ساختار حکومت آمریکا فدرالی و متشکل از 50 ایالات مختلف با قوانین، پرچم و تشکیلات حکومتی گوناگون است، اما تفاوت وضعیت ایالت‌ها فقط محدود به این موارد نمی‌شود، بلکه اولاً میزان برخورداری هر کدام از ایالت‌ها از منابع طبیعی و سایر مولفه‌های تولید ثروت بسیار متفاوت است.

ثانیاً در حالی که برخی از ایالات مجبورند بخشی از ثروت خود را در اختیار ایالات کم برخوردار قرار دهند، اما عدم توزیع عادلانه ثروت در مناطق مختلف آمریکا کاملاً مشهود است و این مسئله نیز همواره اعتراض و نارضایتی توامان هر دو طرف معادله یعنی ایالات برخوردار (تأمین کننده) و غیربرخوردار را به دنبال داشته است.

به‌عنوان مثال؛ از نظر درآمد سرانه ایالت نیوجرسی در ردیف اول و ایالت می سی سی پی با فاصله زیاد در ردیف آخر قرار دارد و ایالت کالیفرنیا نیز به عنوان بدترین ایالت‌های آمریکا در موضوعات مختلف شناخته می‌شود.

در حال حاضر مشکل تأمین منابع آب نیز برای برخی از ایالات به بحران تبدیل شده است، اما به این موارد باید نگرانی مردم از وجود مراکز پر خطر مثل؛ زرادخانه‌های هسته‌ای و آزمایشگاههای بیولولوژیکی در برخی از ایالت‌هایی که بیشتر آنها در ردیف کم‌برخوردارترین و ضعیف‌ترین ایالات قرار دارند را نیز اضافه کرد.

ترکیب جمعیتی ناهمگون با رنگ‌ها و نژادهای مختلف از جمله؛ سفیدپوستان، سیاه‌پوستان، سرخ‌پوستان و زردپوستان مهاجر با گرایش‌های دینی و مذهبی متفاوت و بخصوص لابی‌گری و نفوذ صهیونیستها بر ارکان و اجزای مختلف حکومتی نیز، مشکل دیگری است که آمریکا از بدو پیدایش با آن دست به گریبان بوده است.

ب – عوامل بیرونی:

اگرچه با اِعمال نفوذ آمریکایی‌ها از سال‌ها پیش دلار به‌عنوان واحد پولی بین‌المللی برای مبادلات جهانی مورد پذیرش کشورها قرار گرفت و به یُمن این اقدام زیرکانه و به رغم عدم اجرای تعهدات آمریکا برای تأمین پشتوانه مالی از این واحد پولی، همچنان از منافع آن برخوردار است، اما سال‌هاست که آمریکا با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند.

وخامت اوضاع در حدی است که هم‌اکنون آمریکا با کسری بودجه 800 میلیارد دلاری مواجه است و با 15 تریلیون دلاری بدهی، به بزرگترین کشور بدهکار جهان تبدیل شده است و این نکته بدان مفهوم است که قدرت اقتصادی آمریکا سال‌هاست که زمین‌گیر شده و شکست خورده است.

در بخش نظامی نیز تعدد پایگاه‌های نظامی و بازداشتگاه‌های غیرقانونی فرامرزی و همچنین جنگ‌افروزی و حمایت از گروه‌های تروریستی و سایر اقدامات شرورانه آمریکا در نقاط مختلف دنیا، تنفر افکار عمومی جهان را برای آنها به ارمغان آورده و به پررنگ شدن مخالفت مردم دنیا با اکثر اقدامات و تصمیمات یکجانبه و زیاده‌خواهانه سردمداران این کشور منجر شده است.

همچنین ایستادگی و مقاومت مردم جهان با الگو گرفتن از جمهوری اسلامی ایران، به همراهی و گسترش مخالفت دولت‌ها با سیاست‌های قلدرمأبانه و یکجانبه‌گرایی‌های آمریکا از سوی کشورهایی مانند؛ روسیه، چین، هند، اروپا، آفریقا، آمریکای لاتین و سایر کشورها مواجه شده است و اینک دولت‌ها همانند گذشته نه‌تنها دیگر به سهولت تن به خواسته‌های آمریکا نمی‌دهند، بلکه گاهی رسماً و علنا به مخالفت با آنها مبادرت می‌نمایند.

شکست آمریکا در عراق، سوریه و افغانستان، پاکستان و ناکامی در دستیابی به اهداف پلیدش در سایر کشورهای منطقه، نهایتاً به افشای پوشالی بودن و ناکارآمدی و تضعیف  قدرت سخت آمریکا نه فقط در منطقه، بلکه در سطح جهان ختم شده و این در حالی است که به اعتراف ترامپ و برخی از دیگر مسئولین آمریکا، این کشور تا قبل از سال 2020، بیش از 7 تریلیون دلار در منطقه هزینه کرده است.

شکست طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، شکست نقشه از نیل تا فراتِ شریک راهبردی آمریکا یعنی صهیونیست‌ها که به‌شدت از آن حمایت می‌کردند، نیز نشانه‌های شکست آمریکا را به شکل کاملاً محسوسی آشکار نموده است.

شاید هیچ‌گاه تزلزل قدرت آمریکا رخ نمی‌داد، اگر نبود مقاومت سرسختانه و مؤمنانه مردم انقلابی ایران اسلامی، اگر نبود موضوع‌گیری جدی و اقدام قاطعانه و مقتدرانه نیروهای مسلح ایران در برخورد با اقدامات شرورانه آمریکا و اقدام مقابله به‌مثل ایران در هدف قرار دادن شناورها و هواپیما‌های متجاوز آمریکایی، اگر پایگاه آمریکا در عین‌الاسد هدف قرار نمی‌گرفت و سرانجام اگر کشور از نعمت وجود ولایت بی‌بهره می‌ماند.

در واقع به یُمن ظهور انقلاب اسلامی ایران و ایستادگی و مقاومت مردم ایران و بیداری ملت‌های جهان نه‌تنها تلاش آمریکا برای ایجاد نظام تک‌قطبی و اجرای نظریه «نظم نوین جهانی» با مخالفت مردم دنیا مواجه شد، بلکه اتکاء بیش از حد آمریکا به قدرت نظامی ارتش، فرآیند فروپاشی این کشور را تسریع نموده است.

اینک سربازان آمریکایی نیز از رؤیاپردازی‌ها، جنگ‌طلبی‌ها و آتش‌افروزی‌های دولتمردانشان در نقاط مختلف جهان در حدی خسته و بیزار شده‌اند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، همین مسئله سبب شده تا یانکی‌ها برای کمک به ارتش مستهلک و نیروهای مستأصل و سردرگم خود به ایجاد گروه‌های تروریستی مثل داعش و موسسات تروریستی مانند بلک واتر متوسل شوند.

نتیجه نهایی این عوامل بی‌آبرویی و کاهش اعتبار تفکر پوسیده لیبرال دموکراسی بوده که البته با اقدامات یکجانبه‌گرایانه و نسنجیده سردمداران آمریکا به ویژه تصمیمات خودسرانه و ناپخته شخص ترامپ در سال‌های اخیر، روند فروپاشی نظام سرمایه‌داری و لیبرال دموکراسی را سرعت بخشیده است. 

اعتراف نظریه‌پردازانی مانند فوکویاما به شکست نظریه حرکت دنیا به سمت استقرار نظام لیبرال دموکراسی، در حالی که ابتدا در سال ۱۹۸۹ (شاید با آگاهی از توطئه غرب در مورد آغاز فرآیند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) به‌طور غیررسمی و سپس در سال ۱۹۹۲ یعنی یک سال پس از فروپاشی، با نوشتن کتابش تحت عنوان «پایان تاریخ» با جدیت تمام بر این باور بود که دنیا خواهان چنین رویکردی است. 

اما با احیای مجدد نهضت بیداری اسلامی (غربی‌ها از آن با عنوان بهار عربی نام می‌برند) در برخی از کشورهای جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا در سال ۲۰۱۱ و گسترش دامنه آن به سایر کشورها و تحولات قبل و پس از آن، به‌تدریج بطلان این نظریه به اثبات رسید و موجب شد تا فکویاما نیز از نظریه خود عدول نماید.

با توجه به نکات فوق، بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی و صاحب‌نظران مسائل سیاسی و اقتصادی معتقدند که شرایط فعلی آمریکا به‌گونه‌است که بروز مجدد جنگ‌های داخلی مشابه دهه ۶۰ آمریکا که چهار سال طول کشید، دور از انتظار نیست، با این تفاوت که اینبار این جنگ‌ها می‌تواند به فروپاشی ایالات متحده آمریکا و تجزیه این کشور و ایجاد چندین کشور جدید و مستقل در قاره آمریکا و حداقل به افول کامل قدرت و تغییر نوع حکومت و انزوای بلندمدت کشور آمریکا منتهی شود.

کلید واژه ها: ایالات متحده امریکا


( ۲ )

نظر شما :