رفع توقیف گریس ۱ می تواند دیگر اقدامات ضد ایرانی لندن را تحت الشعاع قرار دهد؟

خروج اعضای ائتلاف نظامی در تنگه هرمز در صورت درگیری با ایران

۲۶ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۱:۰۰ کد : ۱۹۸۵۵۸۵ اروپا خاورمیانه انتخاب سردبیر
سید جلال ساداتیان در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی تصریح کرد: انگلستان این این تحلیل را داشت که با توقیف نفتکش گریس ۱ می تواند زمینه های ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی ایران را از موضع قدرت و تهدید شکل دهد و حتی علاوه بر مسئله برجام، آزادی نازنین زاغری را هم مطرح کند. اما زمانی که واکنش جمهوری اسلامی ایران در برابر این اقدامات یک واکنش قاطع بود، لندن به واسطه همین مشکلاتی که به آن اشاره کردم دیگر، نه توان و نه میل به تداوم چالش‌ها با تهران را نداشت و علی رغم فشارهای ایالات متحده آمریکا مجبور شد در مقابل خواسته ایران عقب نشینی کند. با این وصف یقینا حضور لندن در ائتلاف تنگه هرمز نیز چندان قاطع و قدرتمند نیست.
خروج اعضای ائتلاف نظامی در تنگه هرمز در صورت درگیری با ایران

گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – دادگاه محلی جبل الطارق پنج‌شنبه هفته گذشته اقدام به رفع توقیف نفتکش گریس 1 با محموله نفتی ایران کرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند این اقدام که با چراغ سبز لندن صورت گرفته است می‌تواند دیگر ابعاد فعالیت های انگلستان ضد جمهوری اسلامی ایران مانند حضور در ائتلاف نظامی و امنیتی مدنظر ایالات متحده آمریکا در تنگه هرمز به منظور اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها را تحت الشعاع قرار دهد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله گفت وگویی را با سید جلال ساداتیان، سفیر اسبق ایران در انگلستان، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌الملل ترتیب داده است که در ادامه می‌خوانید:

آیا به نظر شما اقدام لندن در آزاد کردن نفتکش گریس 1 با محموله نفتی ایران می ‌تواند تلاش های ضد ایرانی انگلستان را به ویژه در راستای تکاپوهای ایالات متحده آمریکا به منظور ایجاد ائتلاف نظامی در تنگه هرمز تحت الشعاع قرار دهد؟ آیا اساساً به واسطه این اقدام پنجشنبه هفته گذشته دادگاه جبل الطارق که با چراغ سبز انگلستان صورت گرفت، می‌توان عنوان کرد که لندن به دنبال کاهش حضور و تنش در تنگه هرمز و خلیج فارس خواهد بود و یا این که باید میان آزادی نفتکش گریس 1 و حضور نظامی انگلستان در تنگه هرمز تفکیک قائل شد؟

این نکته و سوال مهم شما باید در بررسی و تجزیه و تحلیل شرایط داخلی انگلستان و کل بریتانیا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به هر حال اکنون بدون شک این کشور دارای وضعیت چندان مناسبی، هم از نظر سیاسی و دیپلماتیک و هم از نظر اقتصادی و اجتماعی نیست. در تقریباً سه سال گذشته سایه سنگین جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا بر تمامی مسائل این کشور سایه انداخته است. به گونه‌ای که دولت کامرون مجبور به استعفا شد و بعد با انتخابات زودهنگام خانم ترزا می روی کار آمد. ولی باز با تداوم مشکلات برگزیت خانم می هم مجبور به استعفا شد و نهایتا چند هفته پیش در انتخابات درون حزبی محافظه کاران  بوریس جانسون به عنوان نخست وزیر جدید نگلستان روی کار آمد. 
با این وصف من معتقدم که باز هم سایه سنگین برگزیت و چالش های آن ادامه دارد. پیرو این نکته اکنون جایگاه جانسون هم بهتر از خانم ترزا می نیست. یعنی دولت نخست وزیر جدید هم دارای وضعیتی به شدت شکننده و لغزان است به گونه ای که من حتی احتمال می دهم تا هفته‌ها و ماه‌های آتی انگلستان مجبور به برگزاری انتخابات زود هنگام شود. بنابراین شرایط اکنون برای خود انگلستان هم چندان مساعد نیست. از همین رو است که انگلستان برای کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران مجبور شد نفتکش گریس ۱ را از طریق دولت جبل الطارق آزاد کند. کما این که به واسطه همین مشکلات هم بود که پیش از این انگلستان به واسطه شدت نیازهای اقتصادی و سیاسی خود به ایالات متحده آمریکا مجبور شد نفتکش گریس 1 را در تنگه جبل‌الطارق توقیف کند. بنابراین اساسا مسئله حضور انگلستان در ائتلاف نظامی مدنظر ایالات متحده آمریکا چندان قدرتمند نخواهد بود و بیشتر در حد یک نمایش نظامی توخالی است. چرا که وضعیت انگلستان اجازه چنین اقدامات و واکنش هایی را در راستای قدرت نمایی به این کشور برای همراهی با ایالات متحده آمریکا در تنگه هرمز نمی‌دهد.
همین بریتانیایی که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیسم قدرت بلامنازعه استعمارگر در جهان بود اکنون با چالش‌های بسیار جدی حتی تا فروپاشی درونی روبه رو است. چون در صورت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا احتمال جدایی اسکاتلند، ولز و ایرلند نیز وجود دارد. در این راستا حتی زمانی که بوریس جانسون به عنوان نخست وزیر جدید انگلستان روی کار آمد و زمزمه جدایی این کشور از اتحادیه اروپا پررنگ‌تر شد، اسکاتلند در اقدامی بی سابقه عکس ملکه را از روی دیوارهای دفاتر و ساختمان های دولتی برداشت. این مسئله به خوبی نشان می‌دهد که اکنون شرایط برای فروپاشی درونی بریتانیا بسیار جدی است. بنابراین دیگر نمی توان نام "بریتانیا" را بر این کشور گذاشت و تنها باید یک جزیره کوچک به نام انگلستان را تنها باقی مانده آن قدرت بزرگ در نظر گرفت. این شرایط به روشنی نشان می دهد که انگلستان با چه وضعیتی مواجه است. همین وضعیت اجازه قدرت‌نمایی به این کشور را در برابر ایران در تنگه هرمز نمی دهد.
در راستای این نکاتی که اشاره شد انگلستان این این تحلیل را داشت که با توقیف نفتکش گریس ۱ می تواند زمینه های ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی ایران را از موضع قدرت و تهدید شکل دهد و حتی علاوه بر مسئله برجام، آزادی نازنین زاغری را هم مطرح کند. اما زمانی که واکنش جمهوری اسلامی ایران در برابر این اقدامات یک واکنش قاطع بود، لندن به واسطه همین مشکلاتی که به آن اشاره کردم دیگر، نه توان و نه میل به تداوم چالش‌ها با تهران را نداشت و علی رغم فشارهای ایالات متحده آمریکا مجبور شد در مقابل خواسته ایران عقب نشینی کند.

در راستای شکننده بودن وضعیت دولت بر ایشان سال اخبار حکایت از تلاش حزب کارگر به جرمی کوربین برای برگزاری انتخابات زودهنگام دارد اما فارغ از اینکه چه جناحی با چه نگاهی به عنوان صاحب قدرت سیاسی در انگلستان روی کار آید به نظر میرسد سایه برگزید کماکان به عنوان چو چالش جدی دولت آتی هم مطرح خواهد بود و همین مشکلات کنونی در دوره خانم ترزا می و گریز جانسون به دولت آتی هم در صورت برگزاری انتخابات انتقال خواهد یافت با این وصف آینده لندن به کجا خواهد کشید؟

با توجه به اتفاقات و تحولاتی که در چند سال گذشته تا به اکنون روی داده است من معتقدم که انگلستان و دذر دایره ای بزرگ تر بریتانیا مجبور خواهد شد که دوباره همه پرسی برای جدایی از اتحادیه اروپا برگزار کند. اما در سایه تبعات سنگین انتخابات پیشین به نظر می رسد که اکنون اگر این همه پرسی مجدداً تکرار شود، احتمال جدایی از اتحادیه اروپا بسیار کم رنگ خواهد بود، ولو این که دونالد ترامپ به دنبال تقویت و حمایت از بوریس جانسون به منظور جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا است. اما تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برگزیت اجازه مانور عمل چندان جدی را به لندن نمی دهد.

با توجه به نکاتی که شما به آن اشاره داشتید بسیاری از کارشناسان امر معتقدند که اکنون انگلستان برای پر کردن خلاء های خود، به خصوص در حوزه اقتصادی و تجاری به دنبال بازسازی و احیای نفوذ خود در منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز و کل خاورمیانه است. اگرچه در طول این سال‌ها عمان به عنوان متحد سنتی و نماینده غیررسمی سیاسیت های لندن در نطقه عمل کرده است. اما اکنون این کشور به دنبال حضور قدرتمند تر در خاورمیانه و اجرای سیاست های مشابه دونالد ترامپ برای عربستان سعودی و امارات متحده عربی در راستای رفع چالش هتی اقتصادیش است. اگرچه اکنون خود ترامپ به عنوان بزرگترین مانع در سر راه تحقق این برنامه لندن قلمداد می شود؟

 در جنگ جهانی دوم وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا برای جلب حمایت و کمک های نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا برای پیروزی در برابر آلمان نازی در تهران متعهد شد که تمامی مستعمرات خود در منطقه خاورمیانه را ترک کند. به گونه‌ای که حتی در یک سند رسمی وینستون چرچیل به صراحت عنوان می کند که ما برای بقای خود در جنگ جهانی دوم مجبور شدیم تمام کشور گشایی های خود در ۳۰۰ سال گذشته را یک شب پس دهیم. در کنار آن ایالات متحده آمریکا طبق دکترین جیمز مونرو به دنبال آن بود که بدون دخالت در تحولات بین المللی تمام استعدادها و توانایی های داخلی را برای افزایش قدرت اقتصادی و نظامی به کار برد. اما به واسطه جنگ جهانی دوم عملاً ایالات متحده آمریکا سیاست های امپریالیستی و استعماری خود را در دیگر کشورها به اجرا گذاشت. نکته اینجاست که در سال ۲۰۱۷ و با روی کار آمدن دونالد ترامپ دوباره مسئله انزوای آمریکا و توجه به داخل از سوی رئیس جمهور این کشور در دستور کار قرار گرفت و به همین واسطه بسیاری از پیمان نامه ها و توافق نامه های دو یا چند جانبه از سوی دونالد ترامپ ملغی شد و حتی ایالات متحده آمریکا از بسیاری از سازمان‌ها و نهادهای جهانی و بین‌المللی هم خارج شد. 
این مسئله بستر و فضای بسیار مناسبی را به انگلستان برای بازسازی و احیای خلاء قدرت خود در منطقه خاورمیانه ایجاد کرد. بنابراین اگر انگلستان بتواند بر مشکلات و چالش های ناشی از برگزیت فائق آید و از آن سو در سایه همراه با ایالات متحده آمریکا حضور گسترده تر و پررنگ تری را در منطقه خاورمیانه، به خصوص تنگه هرمز و خلیج فارس داشته باشد، امکان دارد نفوذ لندن دوباره به شرایط قبل از جنگ جهانی دوم بازگردد.
اما همزمان با این تحولات یک اتفاق مهم دیگری در منطقه غرب آسیا روی داده است که می تواند تمام این برنامه ها را با چالش ها و مشکلات جدی روبه رو کند و آن ظهور قدرت بزرگی به نام جمهوری اسلامی ایران است که توانسته طی هفته ها و ماه های اخیر قدرت نمایی جدی را در سطح منطقه از خود نشان دهد. به عبارت دیگر علی‌رغم وجود تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی ایالات متحده آمریکا که مشکلات و چالش‌های جدی اقتصادی برای ایران فراهم کرده است نمی توان منکر پیروزی های تهران در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و نظایر آن شد. 
اتفاقاً در راستای همین قدرت نمایی بوده است که اکنون بسیاری از کشورهای منطقه، به خصوص امارات متحده عربی و عربستان سعودی مجبور به کاهش تنش با تهران و عدم همراهی عیان و آشکار ریاض و ابوظبی با سیاست های ایران‌هراسانه کاخ سفید شده اند. لذا این نکته (قدرت گیری ایران) می تواند برنامه های توسعه نفوذ انگلستان در منطقه را با خطر جدی روبه‌رو کند، مگر اینکه انگلستان این واقعیت را بپذیرد که بدون در نظر گرفتن قدرت و جایگاه ایران در منطقه نمی توان کاری از پیش ببرد. البته ناگفته نماند که اتفاقاً به واسطه همین قدرت نمایی های جمهوری اسلامی ایران عملا مسئله ایجاد ائتلاف نظامی مدنظر ایالات متحده آمریکا در تنگه هرمز و خلیج فارس نمی تواند تحقق پیدا کند. به خصوص آنکه دونالد ترامپ در ماه‌های منتهی به انتخابات سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا به هیچ وجه به دنبال ایجاد درگیری و تنش نظامی با جمهوری اسلامی ایران نیست. چون این مسئله می‌تواند تمام دستاوردهای ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ را تحت الشعاع قرار دهد و به این واسطه شکست جدی وی در انتخابات رقم بخورد. لذا حداقل تا قبل از انتخابات ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا ترامپ به دنبال تنش جدی تر با ایران نخواهد بود. 

اما بسیاری معتقدند که بعد از انتخابات ۲۰۲۰ و در صورت پیروزی دونالد ترامپ امکان تندتر شدن سیاست‌های کاخ سفید ضد جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. به گونه ای که حتی امکان درگیری نظامی هم مطرح است. در این راستا برخی بر این باورند که تمام تلاش های دونالد ترامپ برای ایجاد ائتلاف نظامی در تنگه هرمز و خلیج فارس در راستاس زمینه چینی برای انجام تصمیمات و اقدامات در آن زمان (بعد از برگزاری انتخابات ۲۰۲۰) است؟

آنچه که مسلم است یقیناً در صورت پیروزی دونالد ترامپ سیاست‌های ضدایرانی ایالات متحده آمریکا پررنگ‌تر خواهد شد. اما نکته مهم اینجاست که اساساً مسئله حمله نظامی به جمهوری اسلامی در دستور کار ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ نخواهد بود. چرا که اقتضائات نظامی و امنیتی ایران با کشورهایی مانند افغانستان و عراق به شدت متفاوت است.لذا آمریکایی که در همین افغانستان و عراق که با چالش های جدی روبه رو  هستند نتوانسته به توفیقی برسد و به قول ترامپ آمریکا بعد از هزینه کردن ۷ تریلیون دلار در جنگ عراق مجبور شده است شبانه به این کشور سفر کند نشان از شکست این کشور دارد. بنابراین اگرچه احتمال دارد در دوران بعد از انتخابات ۲۰۲۰ و در صورت پیروزی ترامپ سیاست های خصمانه کاخ سفید علیه تهران پرنگ تر شود، اما تا مرحله جنگ نظامی پیش نخواهد رفت. 
در خصوص مسئله ائتلاف نظامی در تنگه هرمز هم پیش از این اشاره کردم که تمام تلاش های ایالات متحده آمریکا در این رابطه با آن مقیاسی که کاخ سفید در نظر دارد فاصله معناداری دارد. از این رو بر اساس این واقعیت، ائتلاف نظامی نمی تواند کار کرد درگیری با ایران را داشته باشد. هرچند که احتمالا می تواند در کوتاه مدت محدودیت‌هایی را شکل دهد. از سوی دیگر تمام بازیگران حاضر در این ائتلاف تنها با این پیش فرض در تنگه هرمز حاضر خواهند شد که ائتلاف نظامی به منظور اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها باشد و درگیری با ایران در دستور کار انان نیست. اگر چنین مسئله روی داد به نظر می‌رسد که یقیناً این بازیگران و کشورها از این ائتلاف خارج خواهند شد. چون اعضای ائتلاف به دنبال هیچ گونه درگیری با ایران نخواهند بود.

کلید واژه ها: سید جلال ساداتیان گریس 1 ایران انگلستان برگزیت امریکا دونالد ترامپ تنگه هرمز خلیج فارس


( ۲۳ )

نظر شما :