معنای واقعی بحران تانکر بریتانیایی در خلیج فارس چیست؟

مضحکه بازگشت بریتانیا به شرق سوئز

۲۱ مرداد ۱۳۹۸ | ۲۱:۵۱ کد : ۱۹۸۵۵۰۷ اخبار اصلی اروپا
عمان ناوگان غیرقابل غرق بریتانیا در منطقه است که در استراتژیکترین نقطه خلیج فارس واقع شده است، اما با وجود این، نیروی دریایی سلطنتی حتی نمی تواند امنیت یک تانکر را برای ورود و خروج تامین امنیت کند. به همین دلیل است که بازگشت امروز بریتانیا به شرق سوئز یک مضحکه بیشتر نیست.
مضحکه بازگشت بریتانیا به شرق سوئز

نویسنده: معز حیات

دیپلماسی ایرانی: بریتانیا در دام خود ساخته اش در خلیج فارس گرفتار شده است. توقیف نفتکش بریتانیایی در خلیج فارس چیز شوکه کننده ای نبوده است. تانکر نفتی استنا ایمپرو یک نفتکش متعلق به سوئد و تحت پرچم بریتانیا در مسیر حرکت به سمت عربستان سعودی بود که رهگیری شد. این حمله جسورانه که توسط تلویزیون دولتی ایران نیز پخش شد، نشان می داد که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طریق بالگردها به داخل عرشه کشتی می روند و با یک حمله سریع، شناور را به محاصره خود در می آورند.

جالب ترین بخش ماجرا این است که ناو بریتانیایی HMS Montrose نیز در خلیج فارس حاضر بوده ولی گفته می شود که برای ممانعت از حمله، ده دقیقه دیر به محل رسیده است. البته خدمه ناو مونتروز با ایرانی ها تماس گرفته و به آنها هشدار داده که اقدامی نکنند ولی این هشدار توسط نیروهای ایرانی کاملاً نادیده گرفته شده است.

یک قدرت غیر آماده: به نظر می رسد، در کوتاه مدت، این بحران نتیجه کنارهم قرار گرفتن عواملی است که بر اثر مخمصه غیرقابل حل ملی که برگزیت نامیده می شود باشد.

از لحاظ عملکرد، بریتانیا فاقد رهبری بود و نیروهای ایرانی سوار کشتی شدند. ترزا می، نخست وزیر سابق به مانند یک اردک لنگ، به دلیل کش مکش ها برای جانشینی رهبری حزب محافظه کار قادر به انجام کاری نبود. روز سه شنبه، بوریس جانسون به عنوان نخست وزیر انتخاب شد ولی اولویت اول وی برگزیت است نه ایران. علاوه بر این، حتی با انتخاب رهبری بریتانیا، این کشور از سوی متحد آمریکایی خود رها شد. بریتانیا در برابر فشارهای دولت ترامپ برای همراهی با کمپین فشار حداکثری، از جمله استفاده از تحریم های شدیدتر علیه ایران مقاومت کرده بود. ولی گزارش ها حاکی از آن است که بریتانیا با توقیف یک تانکر ایرانی در جبل الطارق در اوایل ژوئیه ایران را تحریک کرد. بریتانیا گفته است که این تانکر نفتی که ادعا شده به سمت پالایشگاه های سوریه در حرکت بوده، تحریم های سازمان ملل را نقض کرده است. با انتشار گزارش هایی از حمله تفنگداران دریایی بریتانیا به تانکر ایرانی و انتقال آن به بندرگاه، ایران هشدار داد که اقدامات بریتانیا یک رویه خطرناک ایجاد می کند. پیش بینی ای که اکنون به واقعیت پیوسته است.

در حقیقت، اقدامات ایران دقیقا بریتانیا را هدف گرفته است. درست در همان روز توقیف استنا ایمپرو، نیروهای ایرانی تانکر بریتانیای دیگری با پرچم لیبریا بنام مسدار را توقیف کرد که بعد از مدت کوتاهی آزاد شد. با توجه به اینکه تانکر Stena Impero یک شناور متعلق به سوئد بود، به نظر می رسد این یک نشانه مستقیم برای شرکت های حمل و نقل بین المللی است که قایقرانی تحت حاکمیت بریتانیا مسئولیت آور است.

در همین رابطه روزنامه فایننشال تایمز گزارش داده که بیمه های حمل و نقل دریایی در هفته های گذشته هشت تا ده برابر افزایش یافته است. قیمتی که مطمئناً برای کشتی های تحت پرچم بریتانیا بیشتر خواهد بود. جالب آنکه دولت بریتانیا عملاً اعتراف کرده که نمی تواند از شناورهای خود در خلیج فارس محافظت کند و البته در این موقعیت بحرانی، به نظر می رسد شرکای امنیتی بریتانیا نیز معلوم نیست کجا هستند.

قدرت های اروپایی برای کمک به بریتانیا عجله ای نداشتند. اسپانیا بلافاصله خود را از حادثه جبل الطارق کنار کشید و معلوم نیست که کشورهای اروپایی به درخواست های بریتانیا برای پیوستن به طرح مشترک دریایی در خلیج فارس پاسخ دهند.

در حقیقت نه تنها اتحادیه اروپا برای حفظ تجارت با ایران موضع گیری محتاطانه ای اتخاذ کرده، بلکه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به گسست منافع امنیتی متقابل منجر شده است. بنابراین بعید است هرگونه ائتلاف کشورهای اروپایی، ایران را برای بازگشت نفتکش بریتانیا تحت فشار قرار دهد. البته لندن می تواند به تحریم ها علیه ایران بازگردد، ولی این اقدام بدون حمایت اتحادیه اروپا بی اثر خواهد بود. در نتیجه باید گفت که بریتانیا در دام خود ساخته گرفتار شده است.

پس از برگزیت، سیاستمداران انگلیسی سعی کرده اند سیاست خارجی بریتانیا را به دور از اتحادیه اروپا متوازن کنند و مجدداً بر همکاری فرا آتلانتیک با ایالات متحده تأکید داشته اند. لذا توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق از سوی بریتانیا با وجود امیدواری به ادامه تجارت با ایران، تلاشی بود برای کسب رضایت متحدان جنگ طلب در واشنگتن. با این اوصاف، در حالی که ارتش ایالات متحده دنبال یک ژست تخاصمی ولی بدون چالش است، بریتانیا نمی تواند چنین بازی ای داشته باشد. اگرچه ایالات متحده مدتی قبل، خواستار تشکیل یک ائتلاف دریایی بین المللی برای ایجاد ثبات در خلیج فارس شد، اما مایک پمپئو، وزیر امور خارجه که کشورش خود را از این بحران دور ساخته، در مصاحبه ای گفت که بریتانیا باید خود مسئولیت تامین امنیت کشتی هایش را در خلیج فارس برعهده بگیرد. متاسفانه به نظر می رسد بریتانیا واقعاً تنها است.

جعل یک امپراتوری 

با نگرشی به تاریخ در می یابیم که تحولات کنونی، بازتابی از تاریخ معاصر است. در واقع، خلیج فارس مدرن برآمده از ساخت سیاست بریتانیا در شرق سوئز است. تا قرن نوزدهم، جوامع کوچک ساحلی واقع در جنوب شهر بصره خیلی در صحنه بین المللی و سیاسی مطرح نبودند. ولی امپراتوری بریتانیا برای محافظت از مرزهای دریایی ثروتمندترین مستعمره خود یعنی هند، نیاز به پایگاه های دریایی داشت، لذا حاشیه خلیج فارس و مالایا را ضمیمه حاکمیت خود کرد.

بریتانیا از طریق یک سری معاهدات با وابستگی های محلی، تحت پوشش پایان دادن به دزدی دریایی، حوزه منحصر به فرد نفوذ نظامی و تجاری مورد نیاز خود را به دست آورد. در عوض، خانواده های حاکم کوچک در منطقه را ذیل امیرنشینهای کویت، بحرین، قطر و امارت های مختلف (اکنون امارات متحده عربی) با هزینه پادشاهی های منطقه ای مانند عمان مستقل کرد. به همین دلیل است که خلیج فارس و آسیای جنوب شرقی هنوز شاهد حکومت امیرنشین ها و پادشاهی هاست.

با از دست رفتن سلطه بر هند در سال 1947، بریتانیا مجبور به برقراری توازن مجدد در منطقه شد. امری که با کشف نفت ناگهان سودآور و به صرفه شد. این کشف زندگی جدیدی را در امپراتوری که به لیره متکی بر نفت می چرخید ایجاد کرد و موجب شد تا از قدرت خود اطمینان حاصل کند.

بحران تراز پرداخت در سال 1967 و در نتیجه خروج از شرق سوئز در سال 1971 این حساب اساسی استراتژیک را تغییر نداد. عمان، بحرین، مالزی، برونئی و دیگران با داشتن شبکه های درگیر منافع اقتصادی و امنیتی از حضور شرکت ها و بانک های نفتی بریتانیا گرفته تا آموزش نخبگان حاکم در ساندهارست از متحدین این کشور شدند. حتی پس از روی کار آمدن شرکت های ملی نفت و مبادله فرآورده های نفتی به دلار، خلیج فارس از طریق تجارت مدرن اسلحه به یک منطقه سودآور برای بریتانیا تبدیل شد. در حقیقت، بر اساس این سرمایه گذاری های سودآور در سیستم های تسلیحاتی بریتانیا و شهر لندن توسط پادشاهی های منطقه خلیج فارس، بریتانیا سیاست جدیدی را برای بازگشت به شرق سوئز شکل داده است. این سیاست برای اولین بار توسط بوریس جانسون، وزیر امور خارجه سابق و نخست وزیر کنونی بیان شد. وی در سخنرانی در مجمع منامه 2016 ، اظهار داشت: بریتانیا با برنامه هایی برای تأمین امنیت خلیج فارس به شرق سوئز بر می گردد. فراتر از فروش اسلحه، برنامه هایی برای احیای تاسیسات نظامی، تمرین های مشترک و به اشتراک گذاری اطلاعات از بحرین تا برونئی.

همچنین یک پایگاه پشتیبانی دائمی تدارکات مشترک در بندر دوقم عمان که در آب های عمیق توسط چین ساخته شده وجود دارد که دارای امکانات استقرار ناوهای هواپیمابر جدید هستند. چرا این مهم است؟ زیرا بریتانیا ادعا می کند که استنا ایمپرو در آب های عمان توقیف شده است.

گزارش ها حاکی از آن است که استنا ایمپرو هنگام حرکت در چند کیلومتری شبه جزیره موسندام بوده است - یک بخش خاص از سرزمین عمان که برآمدگی آن تنگه هرمز را تشکیل می دهد - مسلما این بخش، استراتژیک ترین قطعه خلیج فارس است. حتی اگر تانکر از نظر فنی در آب های ایران یا بین المللی قرار داشته باشد، این واقعیت که یک قدرت تهاجمی خارجی می تواند از طریق نظامی فقط با پرتاب سنگ، قوانین بین المللی را نقض کند می تواند نگران کننده باشد. مزاحمت این موضوع البته برای عمان است. این سلطان نشین حدود دو میلیارد پوند سلاح از بریتانیا وارد می کند و حداقل سه مرکز جمع آوری اطلاعات مخفی را در خود جای داده است.

نیاز به یادآوری نیست که ایستگاه دریایی دوقم و مرکز آموزشی مشترک دائم عمان و بریتانیا در آنجا قرار دارد. عمان ناوگان غیرقابل غرق بریتانیا در منطقه است که در استراتژیکترین نقطه خلیج فارس واقع شده است، اما با وجود این، نیروی دریایی سلطنتی حتی نمی تواند امنیت یک تانکر را برای ورود و خروج تامین امنیت کند. به همین دلیل است که بازگشت امروز بریتانیا به شرق سوئز یک مضحکه بیشتر نیست. بازگشت واقعی بریتانیا مجموعه ای از قراردادهای دفاعی پر سود است که از روابط استعماری قدیمی برای سودآوری استفاده می کند. این سیاست اقتصادی تاریخی، بریتانیا و شهر لندن را به عنوان یک مرکز تجارت جهانی حفظ می کند.

در مورد سیاست های امنیتی، واقعیت این است که بریتانیا فاقد توانایی لازم برای محافظت از منافع دریایی خود است. این کشور با هزینه ناوگان سطحی خود سرمایه گذاری زیادی روی ناوهای تحت پرچمش انجام داده است. ولی اینها هنوز تکمیل نشده و نمی توانند بدون جنگنده نسل بعدی F-35 آمریکایی فعالیت کنند. در حالی که این کشور ناو و ناوشکن های بسیاری دارد، فهرست متحدین و وابسته های کوچکی که باید از آنها پشتیبانی شود، از جزایر فالکلند تا دریای جنوبی چین گسترش می یابد. بریتانیا تنها می تواند یک ناو/ ناوشکن در خلیج فارس را از بحران خارج کند. که البته و به وضوح، این میزان برای دفاع از کشتیرانی بریتانیا یا متحدینش از انواع تهدیدات فزاینده منطقه ای کافی نیست.

منبع: نشنال اینترست /ترجمه: مصطفی حسینی پور، کارشناس ارشد روابط بین الملل

کلید واژه ها: بریتانیا انگلیس ایالات متحده امریکا توقیف نفتکش انگلیسی


( ۵ )

نظر شما :