ساختار یک انقلاب دیپلماتیک

مشکلات خاورمیانه با پایان مناقشات اسرائیل و فلسطین حل نمی شود

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ | ۱۹:۳۰ کد : ۱۹۸۳۳۷۱ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: ریچارد هاس
سیاست اسرائیل به سمت راست گرایش پیدا کرده و به نظر می رسد فرضیات درباره پایه و اساس سیاست خاورمیانه طی نیم قرن گذشته نادرست بوده اند. زمان تغییر الگوی ذهنی در تفکرات درباره خاورمیانه فرا رسیده است نه به این دلیل که یک الگوی دیپلماتیک بهتر ارائه شده، بلکه به این دلیل که الگوی فعلی با واقعیت مغایرت دارد و این مغایرت روز به روز بیشتر می شود.
مشکلات خاورمیانه با پایان مناقشات اسرائیل و فلسطین حل نمی شود

دیپلماسی ایرانی: از زمانی که توماس کوهن، فیلسوف و مورخ کتاب مشهور خود تحت عنوان «ساختار انقلاب های علمی» را نوشت، نزدیک به 60 سال می گذرد. نظریه کوهن ساده و بدعت گذارانه است: پیشرفت در علم نه از طریق تجمیع تدریجی تغییرات کوچک در تفکرات موجود، بلکه از ظهور ناگهانی ایده های رادیکال ناشی می شود که با جایگزینی الگوهای با الگویی اساسا متفاوت همراه است. برای نمونه، زمانی که اخترشناسان دریافتند زمین به دور خورشید می چرخد و نه بالعکس، این «تغییر پارادایم (الگوی ذهنی)» به ظهور یک الگوی کاملا جدید انجامید که مبنای مطالعات علمی و آزمایش ها شد.

تفکر کوهن جدای از علوم طبیعی درباره علوم اجتماعی هم صدق می کند. نمونه آن هم شرایط در خاورمیانه است که بیش از نیم قرن از پارادایمی که درباره روابط اسرائیل با همسایگانش وجود داشته می گذرد. تقریبا هرآنچه درباره این مساله نوشته و گفته می شود، بازتاب نتیجه جنگ 6 روزه ژوئن 1967 است که نتیجه آن کنترل یک سری اراضی متعلق به اردن (شرق بیت المقدس و کرانه غربی)، مصر (شبه جزیره سینا و غزه) و سوریه (بلندی های جولان) توسط اسرائیل بود. از آن زمان به بعد الگوی «عادی» دیپلماتیک (که در قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد و قطعنامه های بعدی آن نیز به تصویب رسیده) حاکی از آن است که اسرائیل این اراضی را در برابر امنیت و صلح معامله می کند.

برای مدتی این پارادایم حائز اعتبار بود. اسرائیل صحرای سینا را به مصر بازگرداند و دو کشور توانستند یک معاهده صلح امضا کنند که تا امروز هم دوام آورده است. روابط اسرائیل و اردن هم چندین سال بعد عادی شد. مذاکرات بین سوریه و اسرائیل هم به موفقیت نزدیک شد، اما در نهایت شکست خورد بیشتر به این دلیل که حافظ اسد، رئیس جمهوری وقت سوریه (پدر بشار اسد رئیس جمهوری فعلی) نمی خواست به مصالحه برسد.

اکنون دیگر تصور مذاکرات صلح یا توافقنامه بین دولت اسد و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل ممکن نیست. اسرائیل بلندی های جولان را اشغال کرده و دولت اسد هم برای بقای خود به دشمن قسم خورده اسرائیل یعنی ایران، وابسته است و به جای مذاکره، اسرائیل به نیروهاو تجهیزات ایرانی در اراضی سوریه حمله می کند.

تصور پیشرفت دیپلماتیک بین اسرائیل و فلسطین هم به همان اندازه دشوار است. اما شرایط همیشه اینطور نبود. مذاکرات پیشتر چندین مرتبه به ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل در شرایط قابل پذیرش برای هر دو طرف نزدیک شد. اما رهبران فلسطین همیشه در آخرین لحظات عقب کشیدند چون می ترسیدند راضی شدن به چیزی کمتر از آنچه پیشتر داشتند، آنها را از لحاظ سیاسی در برابر محافظه کارانی که مصالحه را غیرضروری می دانند، آسیب پذیر کند.

اما این یک خطای تاریخی بود. پیشنهادهای قبلی دیگر وجود خارجی ندارد. سیاست اسرائیل به جهت راست متمایل شده است. شهرک سازی های یهودی در کرانه باختری هم از نظر وسعت منطقه و هم از نظر جمعیتی به شدت افزایش یافته است. نتانیاهو در کمپین های انتخاباتی اخیر صراحتا وعده داده است که الحاق کرانه باختری به مناطق اشغالی را آغاز کند. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا که سیاست حدودا 40 ساله ایالات متحده را با به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان تغییر داده و به انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی تصمیم گرفته است، احتمالا از الحاق کرانه باختری به اسرائیل حمایت می کند. بخش زیادی از جهان تغییر کرده و پیچیده شده است. برخی از دولت های عربی بیشتر نگران ایران یا تهدیدهای داخلی هستند تا اسرائیل و آماده اند در خفا با اسرائیل همکاری کنند. در داخل فلسطین هم اختلافات گسترده ای بر سر درخواست ها از اسرائیل وجود دارد.

دولت ترامپ هم احتمالا از طرح صلح ابتکاری خود رونمایی خواهد کرد، اما بعید است که در این برنامه پیشنهادی به موضوعات ارضی، سیاسی و پناهندگی که برای ایجاد یک دولت فلسطینی کلیدی هستند، پرداخته شده باشد. برنامه ترامپ احتمالا بیشتر روی پیشنهاد انگیزه های اقتصادی به فلسطینی ها و تشویق آنها به سازش تمرکز خواهد داشت؛ اما احتمال اینکه موفقیت آمیز باشد اندک است. آینده دستخوش حوادث متفاوتی خواهد بود. فلسطینی ها احتمالا همچنان بخش هایی از کرانه غربی و نوار غزه را تحت کنترل خواهند داشت اما زمانی می رسد که امکان تحقق راه حل دو کشوری به کلی پایان می یابد.

همه اینها برای اسرائیل نیز مخاطراتی در بر خواهد داشت. اگر اسرائیل به تلاش برای کنترل سیاسی بر میلیون ها نفر فلسطینی که شهروند اسرائیل محسوب نمی شوند ادامه دهد، یک تنش غیر قابل حل پیش خواهد آمد. نادیده گرفتن این مساله و حفظ شرایط موجود به نومیدی فزاینده فلسطینی ها خواهد انجامید و اسرائیل را بیش از پیش در منطقه و احتمالا در جهان منزوی خواهد کرد.

برخی ممکن است تصور کنند که این ارزیابی بیش از اندازه منفی است، اما حتی اگر حق با آنها باشد باز هم مزایای حل مشکلات بین اسرائیل و فلسطین چندان زیاد نخواهد بود. آنچه با پارادایم سرزمین در برابر صلح مرتبط است، باور به این مساله است که در صورت صلح بین اسرائیل و همسایگان عربش منطقه به شکوفایی خواهد رسید. اما حل و فصل درگیری اسرائیل و فلسطین جنگ داخلی در سوریه یا کشتار در یمن را متوقف نخواهد کرد و بر بلندپروازیهای هسته ای ایران تاثیری نمی گذارد و رهبران عربستان سعودی را محدود نمی کند و به فساد موجود در منطقه پایان نمی دهد. از این رو، حتی اگر درگیری های بین اسرائیل و فلسطین به پایان برسد، مشکلات خاورمیانه حل نخواهد شد. به همین دلیل است که زمان آن رسیده که الگوی غالب فکری درباره خاورمیانه تغییر کند؛ علت این نیست که قرار است یک الگوی دیپلماتیک بهتر جایگزین آن شود، بلکه علت آن است که پارادایم کنونی اساسا با شرایط موجود مغایرت دارد.

منبع: پراجکت سیندیکت / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34

ریچارد هاس

نویسنده خبر

کلید واژه ها: تنش های بین اسرائیل و فلسطین پیچیدگی شرایط در خاورمیانه


( ۴ )

نظر شما :