نیاز به روان‌شناسی در تحلیل‌ روابط بین‌الملل

آمریکا برای توافق با ایران چه چیزهایی باید بداند؟

۲۸ آذر ۱۳۹۳ | ۱۸:۳۰ کد : ۱۹۴۲۰۵۳ اخبار اصلی پرونده هسته ای
شاید مذاکرات درگیر وقفه کوتاهی بشود، اما به باور من احتمال کنار آمدن با ایران درصورتی افزایش پیدا می‌کند که ما شناخت بهتری از این داشته باشیم که چرا ایران چنین خواست‌هایی دارد
آمریکا برای توافق با ایران چه چیزهایی باید بداند؟

نویسنده: ربکا ام. میلر

دیپلماسی ایرانی: مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی و روان شناسی موضوعات بی معنی و بی خاصیتی نیستند. مسائل جدی اما دستکم گرفته شده ای هستند که باید در صحنه بین المللی وزن قابل توجهی به آن داد.

همه ما دارای شکاف های شناختی هستیم. نمونه ساده آن نقش «تد موزبی» در اپیزودی از فیلم «من چگونه مادرت را دیدم» است. بر خلاف اینکه تد استاد برجسته معماری است اما نمی تواند در تمام عمرش کلمه «سوسمار کوچک» را درست تلفظ کند؛ وقتی این کلمه را در سخنرانی اشتباه تلفظ می کند دانشجویانش نه تنها به او کمکی نمی کنند که به او می خندند. خود من مدت ها کلمه لطیف را مثل بچه ها تلفظ می کردم. بار ها مادرم من را اصلاح می کرد و بعد ها باعث خجالتی بودن من می شد. بعضی شکاف های شناختی خنده دار هستند و دلیلی برای نگرانی در مورد آن ها وجود ندارد. بعضی شکاف های شناختی جدا مسئله ساز هستند و نیاز به رفع آن ها هست. چنین شکاف شناختی برای کار شناسان روابط بین الملل در حوزه روان شناسی وجود دارد. نیاز جدی به گذراندن پیش نیاز روان شناسی برای همه رشته های اصلی روابط بین الملل، مطالعات استراتژیک، مطالعات امنیتی، دیپلماسی عمومی و شبیه آن وجود دارد. پیش نیازی که بنظر می رسد کلا نادیده گرفته شده است.

اگر ما مغز انسان را به کامپیو تر تشبیه کنیم، نیاز به پیش نیاز روان شناسی در رشته روابط بین الملل خیلی ساده و روشن است. اگر بخواهیم یک تکنیسین کامپیو تر شویم، نیاز داریم که چند واحد بگذرانیم برای اینکه بدانیم کامپیو تر اساسا چگونه کار می کند. خب، اگر کسی بخواهد دیپلمات یا تحلیلگر سیاسی یک دانشگاه، افسر روابط خارجی یا کارمند وزارت خارجه یا شبیه آن شود، کسی که شغلش این است که بداند سیستم های سیاسی و اقتصادی چگونه کار می کنند (چرا که این سیستم ها تنها بواسطه اراده خود یا در خلا عمل نمی کنند، بشر طبیعتا و اساسا موجودی سیاسی است) یا مثلا راه حل هایی را برای بهبود کارایی این سیستم ها ارائه دهد یا به دنبال مدیریت روابط با سایر گروه های انسانی در نقاط دیگر جهان است نباید بخوبی بداند که نحوه کار انسان چگونه است؟

چقدر رهبران و سفرای ما در برقراری روابط خوب با رهبران سایر ملل اگر تخصصی خاصی در روابط انسانی نداشته باشند، موفق و کارآمد هستند؟ حداقل اینکه، شرکت در هر مذاکره ای با رهبران سایر کشور ها مستلزم نهایت تسلط و آشنایی با فرهنگ آن کشور و شناخت تفاوت های ریز در الگوهای رفتار جامعه شناختی و روان شناختی غالب در کشور است. برای مثال، یکی از رهبرانی که در همین اواخر رفتارش باعث رنجش فراوان مقامات امریکایی شده، ولادیمیر پوتین است. نینا خروشچف نوه دختری نیکیتا خروشچف، رهبر سابق شوروی اخیرا پیشنهاد کرده است که برای فهم رفتار پوتین باید آثار ادبی مثل «تاراس بولبا» گوگول را خواند. به باور وی این آثار نکات روشن کننده ارزشمندی درباه رفتار و انگیزه های پوتین را در جریان بحران اوکراین و ضمیمه کردن کریمه، روبروی ما می گذارد.

نینا خروشچف که مدت های زیادی است پوتین را زیر نظر دارد، با تکیه بر دانش گسترده خود از ادبیات مقایسه ای، سیاست و فرهنگ روسیه کمک می گیرد تا بگوید چرا رهبرانی مثل پوتین اینگونه رفتار می کنند. شاید اگر بعضی از رهبران طراز اول مانع آموختن درباره فرهنگ روسیه نمی شدند و مانع از این نمی شدند که ما تظاهرهای فرهنگی را در سیاست و روابط خارجی روسیه به درستی درک کنیم، ما الان روابط به مراتب بهتری با یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین قدرت ها در صحنه سیاست بین الملل می داشتیم. البته متقابلا این وظیقه رهبران روسیه هم هست که همتایان امریکایی خود را بشناسند، اما در عین حال از مسئولیت امریکایی ها چیزی کم نمی کند.

یکی دیگر از چیزهایی که به آن نیاز فوری داریم این است که ریاست جمهوری بر اطلاعات غلط رسیده یا اظهار نظری مبتنی بر آن تاکید نکند. در مورد روسیه ظاهرا اوباما چیز زیادی درباره فرهنگ روسی و روان شناسی آن ها که به نوعی سائق های رفتاری پوتین را تشکیل می دهند، نمی داند. بعلاوه، بنظر می رسد مسئله ای که اخیرا توسط کنت یالوویتز و ماتیو روجانسکی درباره افول مطالعات اوراسیا در امریکا مطرح شده، تنها نشانه کوچکی از این است که ما تا چه اندازه درباره برقراری روابط دیپلماتیک خوب با رهبران روسیه بی دقتیم. اینکه چقدر ما در درک انگیزه های روان شناختی پشت کنش های روسیه بی خبریم.

سوال اصلی در واقع این است که: چرا بسیاری از کسانی که خود درگیر بازی در صحنه بین المللی هستند، هیچ پیشینه و دانشی در روان شناسی ندارند؟ مطمئنا تئوری بازی ها و تئوری های اقتصادی مفاهیم مرتبط با روان شناسی و روان انسانی را تحلیل می کند (برای مثال معمای زندانی). اما مشکل اینجاست که بسیاری از دانشجویان روابط بین الملل (حتی خود من) تنها چند واحد درسی در خصوص تئوری و رویه های شناختی و روان شناسی آن هم بسیاری انتزاعی و گذرا می آموزیم. این کمک چندانی به شناخت بهتر امثال ما نمی کند. در واقع روان شناسی باید پیش نیاز برای تکمیل مطالعات روابط بین الملل، دیپلماسی و سیاست بین الملل باشد.

در حالی که مدرسه ای مثل «اکستنشن هاروارد» یک یا دو واحد درسی روان شناسی که معادل واحد های روابط بین الملل ارزیابی می شوند، ارائه می کند، اما این با داشتن سرفصل های مفصل جداگانه شامل سه یا چهار واحد مورد نیاز برای دانشجویان روابط بین الملل کاملا متفاوت است. کالج ویلیام اند ماری واحد های جدیدی برای جامعه شناسی و روان شناسی ارائه می دهد که برای سطح کار شناسی ارشد نیز اختیاری است و هیچ کدام پیش نیاز نیست. حتی در دانشگاه جرج تاون که شهرت خوبی در حوزه روابط بین الملل دارد نیز تنها واحدی به نام روان شناسی ارائه می شود: روان شناسی فرهنگی. اما نیاز برای داشتن انتخاب های بهتر و بیشتر باید به عنوان پیش نیازهای واحدهای روابط بین الملل مورد توجه قرار بگیرد. در واقع دانشگاه جرج تاون می تواند نامزد فوق العاده ای برای ترویج روان شناسی در روابط بین الملل باشد.

رهبران امریکا همیشه مدعی برقراری روابط مسالمت آمیز با ملت های متخاصم و متفاوت هستند. بنظر می رسد اگر این مسئله برای رهبران امریکا واقعا یک رسالت است، باید تلاش های واقعی و روشنی انجام داد تا دریافت چرا چهره های تاثیرگذار بین المللی اینچنین رفتار می کنند، نه تنها به عنوان شهروندان آن کشور ها بلکه به عنوان انسان در ابتدائی ترین سطح. مطالعه روان شناسی ظاهرا جایگاه خود را در تحلیل فعالیت های تروریستی و انگیزه های آن ها پیدا کرده است. با این حال توجه به شکل گیری بنیانی محکم از روان شناسی در روابط بین الملل تنها برای فهم تروریست ها کافی نیست، بلکه برای فهم همه کسانی که با امریکا روابط دیپلماتیک دارند، لازم است.

حتی بنظر می رسد مذاکرات اتمی با ایران سریع تر از وضعیت کنونی برای رسیدن به یک توافق پیش برود، اگر کسانی که درگیر این مذاکرات هستند شناخت وسیع تر و دقیق تری از روان شناسی ایران می داشتند، همانند شناختی که از تاریخ و سیاست این کشور دارند. شاید مذاکرات درگیر وقفه کوتاهی بشود، اما به باور من احتمال کنار آمدن با ایران درصورتی افزایش پیدا می کند که ما شناخت بهتری از این داشته باشیم که چرا ایران چنین خواست هایی دارد، چیزی که شاید بتوان آن را در چارچوب «تلاش برای موقعیت» فرمول بندی کرد.

البته دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه ها در رشته روابط بین الملل حتما واحدهایی را فرامی گیرند که برای برقراری و بهبود روابط با سایر ملل مفید فایده بیافتد. با این حال برگشتن به مغز انسانی اگر آن را با کامپیو تر قیاس کنیم، شما نمی توانید بدون شناخت نحوه کار کامپیوتر ها مدعی باشید کار شناس آن هستید. در عین حال نمی توانید ادعا کنید که کار شناس روابط بین الملل هستید بدون اینکه بدانید مردم چرا و چگونه با دیگران ارتباط می گیرند. به عبارت دیگر شما نیازمند پیشینه ای خوب در روان شناسی و مطالعات فرهنگی و مطالعات وابسته به آن هستید. مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی و روان شناسی موضوعات بی اهمیتی در کلیت روابط بین الملل نیستند که تنها به عنوان پیش نیازهای ساده و برای فارغ التحصیلی در این رشته ها بکار بیایند. این رشته ها سوژه های جدی و تاثیرگذاری هستند که باید در تحلیل روابط بین الملل نگاه جدی تر به آن ها داشت. اگر مقامات رسمی در کشورهای بزرگ به بی توجهی خود در مقابل نقش های فرهنگی و اهمیت روان شناسی در فهم رفتار انسانی ادامه دهند، افکار عمومی هم از اهمیت آن ها در ایجاد گفت و گوهای جدی و مثمر ثمر با مقامات خارجی غافل می ماند.

منبع: نشنال اینترست / مترجم: فرنگیس بیات

کلید واژه ها: مذاکرات هسته ای ایران


نظر شما :