اوباما در مقابل ایران عقب نشست؟

۰۹ آبان ۱۳۹۰ | ۱۶:۰۳ کد : ۱۷۴۹۲ آمریکا
ایران و ایران. این روزها امریکایی ها چه در سطح دولتمردان نشسته در کاخ سفید و چه در سطح روزنامه نگاران و تحلیل گرانی که دستی در رسانه های این کشور دارند بیش از هر زمان دیگری نام ایران را بر زبان می رانند و یا آن را می شنوند.
اوباما در مقابل ایران عقب نشست؟
دیپلماسی ایرانی: ایران و ایران. این روزها امریکایی ها چه در سطح دولتمردان نشسته در کاخ سفید و چه در سطح روزنامه نگاران و تحلیل گرانی که دستی در رسانه های این کشور دارند بیش از هر زمان دیگری نام ایران را بر زبان می رانند و یا آن را می شنوند.

 از داستان امریکایی ها  در خصوص دست داشتن ایران در توطئه ای برای کشتن سفیر عربستان در خاک ایالات متحده تا ماجرای عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق تا پایان سال جاری همواره پاراگرافی باز می شود که به پرونده قطور تهران اشاره می کند.

مایکل لدین در  سایت پی.جی میدیا با نگاهی چون اکثر نویسندگان غربی آغشته به غرض ورزی  و البته طنز انتقادی نسبت به رویکرد اوباما در خصوص ایران می نویسد: دو خبر یکی با موضوع افغانستان و دیگری عراق را انتخاب کنید. عراقی ‌ها از ما خواستند تا به توافق‌نامه‌ای که امضا کردیم احترام گذاشته و تمام نیروهای خود را تا پایان سال جاری خارج کنیم. از سوی دیگر در کابل، کرزای گفت که در صورت حمله به همسایه‌اش، پاکستان، به جنگ علیه ما دست خواهد زد. هر دو داستانی مشابه است اما تیتر واقعی سی‌ساله این است: ایالات متحده از یافتن یک استراتژی برای رویارویی با  ایران ناتوان است.

بسیار روشن است، این‌طور نیست؟ یکی از رهبران کشورهای واقع در  خاورمیانه اید و دوشادوش آمریکا مشغول به کار و مبارزه هستید. شاید آمریکا در جنگ بی‌نظیر بود و زمانی که اعلام کرد نیروهای خود را خارج می‌کند، شما (به عنوان عراق) پیروز شده بودید یا (به عنوان افغانستان) در آستانه پیروزی بودید!! حتی برای خروج خود تاریخ هم تعیین کرد. این روند شما را با چه واقعیتی روبه رو می کند؟  احساس می کنید شما را به حال خودتان بدون پشتیبانی، در پناه ایرانیان رها کرده اند. ایرانیانی که هیچ‌ وقت دست از سرتان بر نمی‌دارند.

نویسنده در ادامه داستان هایی در خصوص مالکی و کرزی را عنوان کرده و ادعا می کند که حزب الدعوه یک سازمان تروریستی است و نه حزبی سیاسی! مالکی در صورت عدم تابعیت از ایران از میدان بیرون رانده می شود و وی از این مساله بیمناک است! حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان هم از ایران حقوق می گیرد و می داند که اندک مخالفتی به قیمت جان او تمام خواهد شد!

نویسنده این مطلب در تقلایی برای موجه نشان دادن حضور امریکایی در منطقه می نویسد: وقتی آمریکایی‌ها بروند، چه کسی از مالکی، کرزی و بقیه دفاع خواهد کرد؟ آنها خودشان در مورد وفاداری نیرو‌هایشان و ظرفیتشان شک دارند و ما به آنها آموختیم که نمی‌توانند به ما تکیه کنند. در این خلا ایرانی ها از راه می رسند و دست عراقی های ناتوان را می گیرند!

واکنش دولت کاخ سفید در این میان قابل‌ پیشبینی است: رقت انگیز. ناتوانی در متقاعد کردن عراقی‌ها برای بازنویسی توافق‌نامه ای که در رابطه با وضعیت نیروها با بوش امضا کرده بودند. اوباما اعلام پیروزی می‌کند. او کامیابی را نشان پیروزی دیپلماسی و تحقق وعده‌ مبارزات اتخاباتی‌اش می‌داند. آن‌طور که به خاطر دارم قول داده بود در هر صورت بلافاصله فرار می‌کنیم. در همان زمان پانه تا، وزیر دفاع، در حالی مذاکرات را از سر می‌گیرد که منجر به بازگشت مربیان آمریکایی شود.

از آن طرف در سرزمین دیپلفانتری (ترکیبی از دیپلماسی و فانتزی گرایی)، وزیر امور خارجه ما ضمن غلبه بر خنده‌‌اش بعد از خبر زجرکش کردن معمر قدافی، به ایران هشدار داد که بهتر است مراقب باشد زیرا دیپلمات های ما قصد خروج ندارند: ایران در صورتی که نگاهی به کل منطقه نیانداخته و حضور ما با متحدان ناتو در بسیاری از کشور‌های منطقه را نادیده بگیرد در محاسباتش به شدت اشتباه کرده است.

هیچکس به این موضوع اشاره نکرد که یکی از سرسخت‌ترین دیپلمات‌های ما، رابرت فورد، سفیر سوریه، به دلیل تهدید‌ها علیه امنیت وی به واشنگتن بازگشت. و به خصوص اشاره هیلاری به ترکیه به عنوان نمونه‌ای از دوستان سرسخت برای آمریکا از آنجایی که ترک‌ها مثل یک هم‌پیمان نه رفتار می‌کنند و نه صحبت می‌کنند مایه تاسف بود. ترک ها به کرات سیاست های ضد آمریکایی اتخاذ کرده اند.  

نویسنده در ادامه معادلات جاری در منطقه و بهار عربی را نادیده گرفته و می نویسد: تفکر ضد آمریکایی دو تعبیر مجزاست. اولی را بیشتر با آن آشنا هستیم، نفرت از آمریکا به دلیل اینکه متکبر، امپریالیستی، نظامی‌گر و بی‌اعتنا به نیاز‌های بقیه جهانیان است. دوم که امروزه بیشتر اینگونه است، خواری و تحقیر برای آمریکاست. چرا که آمریکا‌یی‌‌ها نقشی را که تاریخ به آنها داده ایفا نمی‌کنند: پلیس جهانی! همانطور که طرفداران اوباما می‌گویند او با کشتن تعداد زیادی از آدم بد‌ها موافقت کرد، در این زمینه قذافی آخرین مورد است. در حال حاضر این لیست قابل توجهی‌ست و تقریبا روز به روز رشد خواهد‌ کرد.

اکنون سوال اینجاست که  چرا اوباما اعتبار مناسب را دریافت نمی‌کند؟ جواب آنها بسیار ساده است: چرا‌ که تا به امروز اوباما در سه مورد از تغییر رژیم‌ها (در تونس، مصر و لیبی) دیر وارد عمل شد. او قبل از اینکه تصمیم بگیرد که جانب کدام طرف را بگیرد کاملا مردد بود. و هیچ‌گاه "مسئول" به نظر نرسیده، و بدون این عنوان، مستحق دریافت نشان نخواهد بود. و در مورد کشتار تروریست‌ها، در حالی که جهان بدون آنان مکان بهتری است، جهان اساسا تغییری نکرده است و اوباما وعده داده بود که جهان را تغییر خواهد داد. اگر قصد مبارزه با شبکه تروریستی دارید، باید دفتر مرکزی، اردوگاه‌های آموزشی و پایگاه‌های خانگی را هدف قرار‌ دهید.

او هنوز به طور موثر علیه ایران و سوریه اقدام نکرده است. آنها همه دلایل را برای اینکه به این باور برسیم که بدون ترس از تحریم‌ها، سرتکان دادن‌ها و نچ نچ کردن‌ها می‌توانند هرکاری انجام دهند را دارند.

نویسنده این مطلب در فضایی که تمامی تحلیل‌گران آغاز جنگ سوم در منطقه را خطرناک می خوانند بر طبل جنگ کوبیده و می نویسد: سوری‌ها، ایرانی‌ها، حزب‌الله‌، حماس، جهاد ‌اسلامی و بقیه در زمان خود برانگیخته می‌شوند. آنها فکر می‌کنند که ما را در جایی که می‌خواهند گیر انداخته‌اند؛ داخل مرز‌‌‌های خودمان از ترس به خود می‌لرزیم و از جنگ در کشور‌ سوم وحشت داریم و فاقد اراده برای جنگیدن با آنها در پایگاه‌های آسیب‌پذیر آنها هستیم!

 

نظر شما :